301
روح و ريحان ج1

ما به فرمايش امام عليه‏السلام باشد كه بعد از خروج و شهادت ايشان به ماها چه فرمودند و چه امر نمودند .
در كتاب « تحفة الابرار » منقول است : از حضرت قائم آل محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله سؤال كردند : آيا جائز است لعن جعفر كذّاب و امثال وى ؟ جواب فرمودند : « جعفر عمّم را لعنت نكنيد كه ما اهل بيت نبوّتيم و خداوند ما را امر فرموده است اقتداء به پيغمبران نمائيم « أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّه‏ُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ »۱ چنانكه حضرت يوسف صديق عليه‏السلام به برادران فرمود : « لاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّه‏ُ لَكُمْ »۲ ما نيز چنان كنيم و از ايشان عفو نمائيم » .
و در كتاب « روضه كافى » ۳ از زرارة بن اعين مروى است كه : خدمت حضرت صادق عليه‏السلامبودم . بين ايشان و فرزندان امام حسن عليه‏السلام كلامى چند گفته شد . من خواستم كلامى كه مشعر بر ذمّ ايشان بود بگويم ، فرمود : « خود را داخل مكن بين ما بنى هاشم ، مثل ما و مثل بنى عمّ ما مثل مردى است كه در بنى اسرائيل بود و دو دختر داشت ، يكى را به زارعى داد و ديگرى را به كوزه‏گرى . روزى خواست به ديدن ايشان رود ، اوّل به خانه زارع آمد و از دختر سؤال كرد كه : بر شما چه مى‏گذرد ؟ دختر گفت : اگر خداوند از آسمان مرحمت خود رحمتى بباراند به زراعت ما حال ما از تمام بنى‏اسرائيل بهتر است . چون به منزل كوزه‏گر رفت و از حالشان سؤال نمود آن دختر گفت : اگر چندى خداوند مهربان باران نباراند از تمام بنى اسرائيل حال ما بهتر است .
پس آن مرد برخاست و گفت : اللّهمّ اَنتَ لَهُما ، يعنى : اى خداوند ! تو به بندگان خودت مهربان‏ترى . و راضى نشد در حقّ يكى دعا كند كه آن دعا ضرر بر ديگرى باشد » .
آن گاه امام باقر عليه‏السلام فرمودند : « وَكَذلِكَ نَحْنُ » يعنى : مثل ما هم اين طور است .
يعنى : نبايد به بدگوئى طرفين راضى شد از آنكه هر قدر بد باشند از اهل بيت

1.انعام : ۹۰ .

2.يوسف : ۹۲ .

3.كافى ۸/۸۴ ـ ۸۵ ح ۴۵ .


روح و ريحان ج1
300

تماماً روئيده نباشد ، اطفال او را بگيرند و بازى كنند .
پس از اين اخبار دانسته‏اى سادات و بنى فاطمه به واسطه ناملائمات و صدماتى كه از خلفاء جور ديدند از جانهاى خودشان گذشتند و راضى به شهادت شدند از آنكه نفوس زكيّه ايشان حميّه و اَبيّه ۱ بود چنانكه جناب سيّد الشهداء عليه‏السلامدر وقعه عاشورا به اهل كوفه فرمودند : « اَلا إنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَعِىِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثنَتَيْنِ۲: السلّة۳والذِلّة هَيْهات ما آخُذُ الدَّنِيّةَ ! ابَى اللّه‏ُ ذلِك وَجُدودٍ طابَتْ وَحُجُورٍ طَهُرَتَ وَاُنُوفٍ حَميّةٍ وَنفُوسٍ أبِيَّةٍ لا تُؤثَر طاعَةُ مَضارِعِ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرامِ اِلاّ قد أَعْذَرتْ وَاَنْدَرَتْ . ألا اِنّى زاحِفٌ بهذهِ الاُسْرَةِ عَلى قِلّة العتادِ وَخَذَلَةِ الاَصْحابِ » .
ثمّ أَنْشأ يقول :


« فَاِنْ نَهْزِمْ فَهزّامُون قِدماًواِن نُهْزَمْ فَغَيْرُ مُغلَّبِينا
وَما اِنْ طِبّنا جُبنٌ وليكنمُنايانا وَدَوْلَةُ آخِرينا »۴
و مرحوم سيّد ابن طاوس فرمود : جناب سيّد الشهداء عليه‏السلام در روز عاشورا فرمود به اصحابش : « قُومُوا ـ رَحِمكُمُ اللّه‏ُ ـ اِلى الموتِ الذّى لابُدَّ مِنه فاِنَّ هذِهِ السِّهامَ تَرْسُلُ القَومَ اِلَيكُمْ »۵ .
و در كتاب عاشر « بحار الانوار » مروى است : شهداء يو م الطف را «مُستَميتين» خواندند يعنى طلب موت مى‏كردند .
اكنون حالات سادات از ورود بلايا و صدمات همين نحو بوده است كه از جان خودشان به تنگ آمده بودند ، پس ما رعايا نظر نبايد به خروج سادات كنيم بلكه بايد نظر

1.در چاپ سنگى : اميّه .

2.در چاپ سنگى : اثنين .

3.در چاپ سنگى : القلة . متن را موافق منابع مورد رجوع نقل كرديم .

4.بحار ۴۵/۸۳ ـ ۸۴ ح ۱۱ ، لهوف : ۱۲۲ ، ابن طاوس در لهوف تصريح مى‏كند كه اشعار از فروة بن مسيك مرادى است .

5.لهوف : ۶۰ و ۱۲۶ ، بحار ۴۵/۱۲ ، عوالم : ۲۵۵ ، لواعج الاشجان : ۱۳۶ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166455
صفحه از 433
پرینت  ارسال به