333
روح و ريحان ج1

بعد از آن گفت : شما در نزد من برتر و بهتر از جعفر هستيد از آنكه در مدح شما بالاتر عرض كرده و خوشتر ستوده‏ام در اين ابيات :


لَعَمْرى إذا عَافَيْتُ اَوْجَدْتُ مُنعماًبِعَفْوٍ مِنَ الْجانى وَاِن كانَ معْذَرا
لاَنتَ بِما قدّمتُ اَولى بِمَدحِهِواكرَمُ فَخْراً إِنْ فَخرتَ وَعُنصُرا
هُوَ الغُرّةُ الزّهْراءُ مِنْ فَخرِ هاشِمٍوَيَدعُو عَلِيّاً ذَا الَمعالِىَ حَيدرا
وَزيدُ النَّدى وَالسِّبطُ سِبطُ مُحمَّدٍوَعمُّك بِالطّفِّ المُطهَّرِ جَعْفَرا
بِحَقّكُمُ نالُوا ذُراها فَاَصْبَحُوايَرَوْنَ بِهِ عزّاً عَلَيْكُمْ وَمَظْهَرا
خلاصه معنى آنكه : در وقتى كه من معذرت بخواهم و عفو از گناهان را طلب كنم در تو نعمت عفو مى‏بينم ، و تو ـ اى حسن ! ـ سزاوارترى به مدح من از ديگرى و از جهت عنصر و فخر ذاتى كريمتر ، و تمام بزرگوارى و حسب و نسب تو راست و ديگران را نارواست .

فقره ثالثه در برخورد منصور با حضرت امام صادق عليه‏السلام

از حضرت جعفر بن محمّد عليهماالسلام مروى است كه فرمود : « بعد از وقعه عظيمه از مصيبت محمّد و ابراهيم ، بنى هاشم را از مدينه كوچ دادند و در عراق مأوى گرفتند ، پس همگى منتظر شهادت و مترصّد قتل بوديم تا آنكه روزى ربيع حاجب آمد و گفت : از حضرات علويّه دو نفر كه عاقلند منتخب شوند تا به حضرت منصور ايشان را ببرم . پس من و حسن بن زيد برخاستيم و به نزد منصور خليفه عباسى رفتيم . پس روى به من كرد و گفت : توئى كه علم غيب مى‏دانى ؟
من گفتم : « لا يَعْلَمُ . . الْغَيْبَ إِلاَّ اللّه‏ُ »۱ .
گفت : توئى كه خراج مملكت را به نزد تو مى‏آورند ؟

1.نمل : ۶۵ .


روح و ريحان ج1
332

فقره ثانيه:در اشعار داود بن مسلم در مدح حسن بن زيد و سليمان بن عباس

ابوالفرج اصفهانى گفته است : ميانه حسن بن زيد و جعفر بن سليمان بن عباس حاكم مدينه عداوت سختى بود . داود بن مسلم ، جعفر بن سليمان را در قصيده‏اش مدح نمود ، در وقتى كه حسن بن زيد به مكّه معظمه مشرف بود ، چون مراجعت كرد داود بن مسلم خدمت وى شرفياب شد ، حسن بن زيد بر وى خشم كرد كه : چرا جعفر را مدح كردى ؟ عرض كرد : فدايت شوم ! چون صله وافره به من داد او را ستودم به اين اشعار :


وكنّا حديثاً قبل تأمير جَعْفرٍ۱وكانَ المُنى فى جَعفرٍ أَنْ يُؤمّرا
حَوَى المِنبَرينِ الطّاهِرَيْن كِلاهُماإذا ما خَطا عَن منبرٍ أَمَّ مِنْبَرا
كَأَنَّ بَنى حَوّاءَ صَفُّوا أَمَامَهُفَخُيِّرَ فى اَنسْابِهِ فَتَخَيَّرا۲
حاصل معنى آنكه ، ما آرزوى حكومت و امارت جعفر بن سليمان را پيش از آنكه امير ما شود داشتيم پس او را دو بزرگوارى و دو منبر است : اگر يكى از او سلب شود قصد ديگرى كند ، و شايد مراد از دو منبر اشاره به حكومت مكه و مدينه بوده باشد ، پس فرزندان حوّاء در برابرش ايستاده‏اند و از انساب او را اختيار كرده‏اند و خلاصه نمودند .

1.در چاپ سنگى : جعفرى . ياء آخر اطلاقى است كه به اشمام راء خوانده مى‏شود ، ولى غالباً كتابت نمى‏شود .

2.تاريخ مدينة دمشق ۱۷/۱۵۰ ، بعضى از اين ابيات در اغانى ۶/۱۵ و الوافى بالوفيات ۱۳/۴۶۸ نيز نقل شده است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166450
صفحه از 433
پرینت  ارسال به