363
روح و ريحان ج1

جابر جُعفى كه هفتاد هزار حديث حفظ داشت و مأمور به اظهار نبود ، و هفتاد هزار حديث مى‏دانست ۱ كه جز اظهار ، مأموريتى نداشته است ، و از تراكم اطلاعات و محفوظاتش خدمت امام عليه‏السلامعرض نمود : گاهى مرا حالت جنون دست مى‏دهد . فرمودند : « در خارج شهر برو و حفيره‏اى بكن و سرت را بينداز در آن و بگو آنچه را كه من خبر داده‏ام » ۲ .

در خواص اصحاب كه حافظين اخبار بوده‏اند و خلاصه‏اى از آنها ، و حفظ ابن عقده

و مرحوم شيخ حرّ عاملى در « فوائد طوسيّه » ذكر كرده است : ابان بن تغلب سى هزار حديث روايت نمود ، و محمد بن مسلم از حضرت باقر عليه‏السلام سى هزار حديث روايت كرد ، و يونس بن عبدالرّحمن كه از اساطين روات است هزار جلد كتاب در ردّ مذهب اهل سنّت و جماعت نوشته است ، و تمام روات از اصحاب حضرت صادق عليه‏السلامچهار هزار نفر بودند ، و هر كدام حافظ احاديث كثيره و اخبار معتبره كه اصول اربعمائة از اجوبه مسائل ايشان است .
و كتاب « اسماء الرجال » كه از مؤلّفات احمد بن محمد بن سعيد همدانى كوفى مكنّى به ابوالعباس و معروف به ابن عقده است در شرح حالات راويان اخبار و احاديث مسموعه از حضرت صادق عليه‏السلام است .
و خلاصه از آن چهار صد جلد و احاديث مرويّه اين چهار كتاب است يعنى : كتاب « اصول كافى » كه جامع آن ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى است ، و كتاب « من لا يحضره الفقيه » از مؤلّفات مرحوم ثقة المحدثين محمد بن بابويه قمى نزيل رى است ، و كتاب

1.رجوع كنيد به : كتاب الاربعين ، محمد طاهر قمى شيرازى : ۲۸۷ به نقل از صحيح مسلم ۱/۲۰ ، مستدرك السفينة ۲/۲۰ ، در سنن ترمذى ۵/۷۴۱ نيز از وكيع نقل كرده كه : لولا جابر الجعفى لكان أهل الكوفة بغير حديث .

2.الاختصاص : ۶۷ ، مدينة المعاجز ۵/۴۴ ح ۱۴۵۹ .


روح و ريحان ج1
362

حضرت عبدالعظيم عليه‏السلام از شخص ثقه متديّن صادقى حكايتى شنيدم كه خلاصه‏اش اين است كه : روزى حضرت عبدالعظيم به محضر ابا الحسن ثالث امام على النقى عليه‏السلام وارد شدند . اصحاب آن جناب به وى راه ندادند تا در جوار امام عليه‏السلام بنشيند . ناچار در آخر آن مجلس بنشست . پس آن بزرگوار توجّه فرمود به حضرت عبدالعظيم و از آن كس كه بر حضرت عبدالعظيم مقدّم نشسته بود مسأله‏اى سؤال نمود .
آن شخص در جواب عاجز بماند و ندانست . بعد از آن همان مسأله را از حضرت عبدالعظيم سؤال فرمود . آن بزرگوار جواب صواب عرضه داشت . امام عليه‏السلام امر فرمود آن شخص برخيزد و حضرت عبدالعظيم را بر خود مقدّم دارد ، و به همين نهج سائرين از اصحاب را مؤخّر نشانيدند تا آنكه در جوار آن سيّد بزرگوار بدون فاصله قرار گرفت .
آن گاه حضرت امام على النّقى عليه‏السلام تمام مقاديم بدنش را به سوى آن جناب توجّه داد و كمال مرحمت و ادب نمود و به اصحاب حضور فرمود : « اين بزرگوار كه عالم آل محمد (ص) است بدين گونه بايد محترم باشد » .
پس از ذكر اين روايت بدان : هر محدّثى را عالم نمى‏توان خواند چنانكه هر عالمى هم محدّث نيست ، و اين منصب جليل و علم نبيل را جماعت قليلى از خواصّ اصحاب ائمّه داشته‏اند مانند سلمان و يونس بن عبدالرّحمن و ابان و زُراره و نظاير ايشان ، رضوان اللّه‏ عليهم اجمعين .
و از فرقه جليله سادات بنى الحسن چند تن در اين فن منتخب گشته‏اند ، اعلم و ازهد و اورع و اتقى و احفظ حضرت عبدالعظيم است .
پس حقيقتاً [ال]مُحَدِّث العليم آن بزرگوار است كه بدون واسطه از چند نفر ائمه معصومين ، احاديث صحيحه استماع نموده و بدون نقصان و زياده به مردمان شهر رى رسانيده ، و از اين خدمت عظمى آثار بقعه كريمه‏اش سر به اوج اعلى كشيده و يوماً فيوماً بر ارادت اهل اين ولا افزوده مى‏شود و كرامات لا تحصى ظاهر مى‏گردد .
بلى ، تابعين از اصحاب و معاصرين ائمه اطياب عليهم‏السلام بسيار حديث حفظ داشتند مانند

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166660
صفحه از 433
پرینت  ارسال به