فرمود : « من سيّد اولاد آدم هستم » .
عايشه عرض كرد : سيّد چه معنى دارد ؟
فرمود : « مَنِ افْتَرضَتْ طاعَتُهُ كَمَا افْتَرَضَتْ طاعَتى » ، يعنى : « چنانكه اطاعت من واجب است اطاعت او هم لازم است » .
و در اين فقره اشاره و تصريح است در تكليف واجب لازم عايشه مخصوصاً و سائرين عموماً .
و خواهى دانست طريق معرفت و شناسائى طاعتِ حضرت ختمى مآب و جناب ولايت مآب عليهما الصّلاة والسلام از حضرت عبدالعظيم عليهالسلام است ، و حديث ابا حمّاد رازى كمال دلالت بر صدق مراد مىنمايد ، و عنقريب آن حديث ذكر مىشود .
و در كتاب « نهاية اللغة » ۱ منقول است : مردى خدمت حضرت رسول صلىاللهعليهوآله مشرف شد و عرض كرد : اَنْتَ سيّدُ قريش ؟ فَقالَ : « السّيدُ اللّهُ الَّذى يَحقُّ لَهُ السِّيادَةُ » ، يعنى : تو سَيّد قريشى ؟ آن جناب فرمود : « سيّد خداوند متعال است كه سيادت حق اوست و احدى جز حضرت احديّت عزّوجلّ لياقت ندارد » ۲ .
و در حديث ديگر است : مردى به حضرت رسول صلىاللهعليهوآله عرض كرد : انت سيّدُنا . فرمود : « مرا رسول و نبى به همان نحوى كه خداوند خوانده است بخوانيد ، و مرا سيّد نخوانيد » ۳ .
و مرحوم شهيد ثانى طاب ثراه فرمودند : بعضى از علماء منع كردهاند خداوند را به نام سيّد بخوانند ، و اين منع بر خلاف است بلكه در ادعيه كثيره وارد است كه سيّد از اسماء حسنى است ، و عبارت شهيد عليه الرحمة است : واِنَّ هذا الاسمَ لا يوُهِمُ نقصاً فيجوزُ اِطلاقُهُ