إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى » 1 اگر چه معنى اين عبوديّت ، ربوبيّت و سيادت كليّه است ليكن بر حسب حقيقت نتوان عبد را مالك مستقل و متصرّف بالاصالة دانست ، ولا مؤثِّر فى الوُجُودِ اِلاّ اللّه حق و صدق است ، بلكه تسميه حادثِ مخلوقِ مرزوق را به خالق و رازق و محيى و مميت بر خلاف حكمت عقل و نقل است، هو : « اللّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ » 2 امّا فقره دعاء مأثور « وبيُمنه رُزِق الوَرى وَبِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنيا » استبعاد نتوان كرد ، همانا عقيده شيعه اماميّه اثنا عشريّه بر اين است . خلاصه اين بيت مولوى در خور عبوديّت حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله است :
حسرت آزادگان شد بندگىبندگى را خود تو دادى 3 زندگى
در اختصاص لفظ «سيّد» به قبيلهاى دون قبيلهاى ديگر
و وجه ديگر آن است : در زمان قديم ، بزرگ هر قبيلهاى را سيّد مىخواندند و آن شخص كه عرض كرد : انت سيّدنا ، مرادش ظاهراً آن بود كه تو بزرگ قبيله ما هستى و جماعتى ديگر را هم در قبايل و احياء عرب به اين لقب مىخواندند . آن بزرگوار منع فرمود براى آنكه بدانند آن جناب مانند آحاد و افراد از سادات و رؤوس قبيلههاى اعراب نيست ، و نبوت و رسالت هر يك كلمه جامعهاى است كه سيادت و رياست و مُطاعيّت را بر كافّه عباد و تمام اولاد ابوالبشر مىفهماند .
پس لفظ سيّد موهم اختصاص است به قبيلهاى دون قبيلهاى ديگر ، امّا لفظ رسول عام است .
و در حديث عايشه دانستى كه حضرت رسول صلىاللهعليهوآله فرمود : « من سيّد اولاد