399
روح و ريحان ج1

بناءً على ذلك ، آن بزرگوار به دو جهت محرم اسرار گرديد : يكى براى قرابت و خويشى كه داشت و از خيار بنى فاطمه بود ، و يكى براى دوام و بقاء به دوستى و محبّت ايشان .
و بالقطع واليقين سائرين از بنى فاطمه و محبّين به اين درجه و مقام و انس مخصوص نبودند .
پس عرض مى‏كنم : آنكه روز عاشورا خدمت جناب سيّد الشهداء عليه‏السلام آمد و جان خود را به امر آن بزرگوار بذل نمود ، با حضرت عبدالعظيم كه مهيّا بوده است براى گذشتن از جان چه فرق دارد ؟
بلى آنجا امر است و اينجا نهى ، مناط امتثال و اطاعت امر و نهى امام مفترض الطّاعة است .
بعبارة اخرى : دوست بايد مطيع امر و نهى دوست خود باشد ، پس همان طور كه بر اطاعت امر امام عليه‏السلام ثواب و جزاء مهيّاست از براى ترك نهى آن جناب نيز عوض و جزاء مترتّب است ، بلكه آنكه در دنيا مى‏ماند و متحمّل بلايا مى‏شود و صبر مى‏كند او را مثوبات كليّه اخرويّه بيشتر است ، و هر زمانى كه ناملايمات از ابناء دنيا و هوا و خلفاء جور بالنسبه به امام زمان مى‏بيند اجر شهيدى دارد .
فرضاً اگر هر يك از ائمه طاهرين عليهم‏السلام خروج به سيف مى‏كردند با عدد معيّن معلومى ، اول كسى كه جان مى‏داد و اعانت امام عليه‏السلام را مى‏كرد حضرت عبدالعظيم بود ، پس اتباع اوامر و نواهى امام عليه‏السلام شرط كلّى است ، و كمال ايمان دوستان از آن است ، و اطاعت ايشان اطاعت رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و حضرت احديّت است .
و در حديث است : « مَن اَذاعَ سِرَّنا فَقَدْ قَتَلَنا عَمْداً لا خَطَأً »۱ ، يعنى : هر كس اسرار ما را

1.مضمون حديث است ، نص آن را ثقة الاسلام كلينى در كافى ۲/۳۷۰ ح ۴ چنين نقل كرده است : عن ابى عبداللّه‏ عليه‏السلام « ما قتلَنا من أذاع حديثنا قتل خطاء ولكن قتلنا قتل عمد » . در اين باب روايات ديگرى نيز نقل كرده است . نيز رجوع كنيد به : شرح ملا صالح بر كافى ۱۰/۳۳ ، مستدرك الوسائل ۱۲/۲۹۳ ح ۱۴۱۱۹ .


روح و ريحان ج1
398

و اولاد و عيال تبعيت نمود و مورد اَلطاف و اِفضال ايشان در غياب و حضور ، سفر و حضر گرديد حضرت عبدالعظيم است .
و جهت اينكه ائمه طاهرين نهايت مرحمت و مكرمت به آن جناب مى‏فرمودند براى آن بود خلفاء جور از بنى عباس كمال غلبه و استيلاء بر دوستان ايشان داشتند ، و خلفاء بنى‏عباس از آنچه بنى الحسن در زمان بنى اميّه و بنى مروان و در اوائل خلافت بنى عباس كردند خائف بودند ، لهذا راضى نمى‏شدند ائمه طاهرين عليهم‏السلام در مدينه طيّبه مجاور و ساكن باشند ، و مى‏ترسيد[ند] به واسطه ايشان فتنه و فسادى برپا شود ، پس ايشان را به انواع ظلم و تعدّى كه عمده آن مباعدت از وطن مألوف و مجاورت از روضه نبويّه ـ على ساكنها الصّلوة والسّلام ـ بوده به بغداد و سامره حركت مى‏دادند ، و با خودشان نگاه مى‏داشتند .
و چون آن بزرگواران ، وضع زمان و ابناء زمان را مى‏دانستند و مأموريت بر تحمّل بلايا و اذاياى مخالفين داشتند ، و بر حسب حكمت و مصلحت ملاحظه عواقب امور را مى‏نمودند ، خوش داشتند فاطميّين و علويّين كه اعضاء و اجزاء قريبه ايشان بودند مانند ايشان ساكت باشند و تقيّه نمايند و صبر كنند ، و به دوستان و بستگان خودشان نيز همين وصيّت و نصيحت را در حضور و غياب مى‏نمودند ، و اغلب اوقات تأكيدات ائمه طاهرين عليهم‏السلام به سادات و بنى فاطمه بود ، و توقّعاتشان در كتمانِ اين امر و تحمّل بلا و حفظ دماء مسلمين از محبّين از سادات بيشتر از سائرين بوده و مكرّراً فرمودند : « هر آنكه از اولاد فاطمه در اين شدائد عُظمى صبر نمايد او را دو اجر است » .

در حسن خدمتگزارى حضرت عبدالعظيم به ائمه طاهرين عليهم‏السلام و فضيلت صحبت وى

پس از سادات بنى الحسن كسى كه ممتاز و منتخب گرديد و به جان و دل قبول اين خطب عظيم را نمود ، و تقيّه را شعار خود ساخت ، و اقرار به امامت ائمه اطهار كرد ، و در آشكارا و پنهان به فرمايشات ايشان همراهى نمود ، حضرت عبدالعظيم است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 166586
صفحه از 433
پرینت  ارسال به