و اولاد و عيال تبعيت نمود و مورد اَلطاف و اِفضال ايشان در غياب و حضور ، سفر و حضر گرديد حضرت عبدالعظيم است .
و جهت اينكه ائمه طاهرين نهايت مرحمت و مكرمت به آن جناب مىفرمودند براى آن بود خلفاء جور از بنى عباس كمال غلبه و استيلاء بر دوستان ايشان داشتند ، و خلفاء بنىعباس از آنچه بنى الحسن در زمان بنى اميّه و بنى مروان و در اوائل خلافت بنى عباس كردند خائف بودند ، لهذا راضى نمىشدند ائمه طاهرين عليهمالسلام در مدينه طيّبه مجاور و ساكن باشند ، و مىترسيد[ند] به واسطه ايشان فتنه و فسادى برپا شود ، پس ايشان را به انواع ظلم و تعدّى كه عمده آن مباعدت از وطن مألوف و مجاورت از روضه نبويّه ـ على ساكنها الصّلوة والسّلام ـ بوده به بغداد و سامره حركت مىدادند ، و با خودشان نگاه مىداشتند .
و چون آن بزرگواران ، وضع زمان و ابناء زمان را مىدانستند و مأموريت بر تحمّل بلايا و اذاياى مخالفين داشتند ، و بر حسب حكمت و مصلحت ملاحظه عواقب امور را مىنمودند ، خوش داشتند فاطميّين و علويّين كه اعضاء و اجزاء قريبه ايشان بودند مانند ايشان ساكت باشند و تقيّه نمايند و صبر كنند ، و به دوستان و بستگان خودشان نيز همين وصيّت و نصيحت را در حضور و غياب مىنمودند ، و اغلب اوقات تأكيدات ائمه طاهرين عليهمالسلام به سادات و بنى فاطمه بود ، و توقّعاتشان در كتمانِ اين امر و تحمّل بلا و حفظ دماء مسلمين از محبّين از سادات بيشتر از سائرين بوده و مكرّراً فرمودند : « هر آنكه از اولاد فاطمه در اين شدائد عُظمى صبر نمايد او را دو اجر است » .
در حسن خدمتگزارى حضرت عبدالعظيم به ائمه طاهرين عليهمالسلام و فضيلت صحبت وى
پس از سادات بنى الحسن كسى كه ممتاز و منتخب گرديد و به جان و دل قبول اين خطب عظيم را نمود ، و تقيّه را شعار خود ساخت ، و اقرار به امامت ائمه اطهار كرد ، و در آشكارا و پنهان به فرمايشات ايشان همراهى نمود ، حضرت عبدالعظيم است .