پس اصل قديم سيّد انام است و فرع كريم اولاد و احفاد و احباء فخام .
و آيه كريمه نور ۱ و آيه مباركه « مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ يَبْغِيَانِ * فَبِأَىِّ آلاَءِ
رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ * يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ »۲ و آيه شريفه « وَهُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيراً »۳ بر حسب تفسير اهل البيت دلالت و شواهد بر مرادند ، پس عرض مىكنم :
وجود حَبّه فاطميّه كه مشكات عصمت نبويّه است وعاء و ظرف اين سنابل طيبّه زكيّه بود ، و عقل اول در روز نخست سنابل وجود سادات را در كانون وجود آن مخدّره مُستكِنّ و مُستِتر يافت ، و يك يك از ايشان را به نظر كلى غيبى مشاهده فرمود ، و از وقتى كه در حجاب خاك مقبور و مستور شد تاكنون از ذرارى و انساب كريمه خود ذاهل نبوده است ، و از احوالشان دانا و بر اعمالشان بينا است ، و آيه وافيه « فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ »۴ اطّلاع و احاطه بر ما فى الكون را مىفهماند ، پس صادر اوّل و نور ازل را غافل خواندن از كمال جهل و غفلت است و از عدم معرفت و بصيرت ، پس اين تكثيرات و تنزّلات بر حسب اسباب حسيّه كه در مخلوقات توديع شد و برحسب معنى اين عالم ظاهر ، تطبيق با عالم باطن بايد كند مانند تبعيّت اراده نبويّه با اراده حتميّه الهيّه .
در تطبيق آن عالم با عالم ازل
اكنون اهل رشاد و سداد خلاصهاى از مراد اين احوج عباد را بدانند :