93
روح و ريحان ج1

پس اصل قديم سيّد انام است و فرع كريم اولاد و احفاد و احباء فخام .
و آيه كريمه نور ۱ و آيه مباركه « مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ يَبْغِيَانِ * فَبِأَىِّ آلاَءِ
رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ * يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ »۲
و آيه شريفه « وَهُوَ الَّذِى خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيراً »۳ بر حسب تفسير اهل البيت دلالت و شواهد بر مرادند ، پس عرض مى‏كنم :
وجود حَبّه فاطميّه كه مشكات عصمت نبويّه است وعاء و ظرف اين سنابل طيبّه زكيّه بود ، و عقل اول در روز نخست سنابل وجود سادات را در كانون وجود آن مخدّره مُستكِنّ و مُستِتر يافت ، و يك يك از ايشان را به نظر كلى غيبى مشاهده فرمود ، و از وقتى كه در حجاب خاك مقبور و مستور شد تاكنون از ذرارى و انساب كريمه خود ذاهل نبوده است ، و از احوالشان دانا و بر اعمالشان بينا است ، و آيه وافيه « فَسَيَرَى اللّه‏ُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ »۴ اطّلاع و احاطه بر ما فى الكون را مى‏فهماند ، پس صادر اوّل و نور ازل را غافل خواندن از كمال جهل و غفلت است و از عدم معرفت و بصيرت ، پس اين تكثيرات و تنزّلات بر حسب اسباب حسيّه كه در مخلوقات توديع شد و برحسب معنى اين عالم ظاهر ، تطبيق با عالم باطن بايد كند مانند تبعيّت اراده نبويّه با اراده حتميّه الهيّه .

در تطبيق آن عالم با عالم ازل

اكنون اهل رشاد و سداد خلاصه‏اى از مراد اين احوج عباد را بدانند :

1.مراد آيه ۳۵ سوره نور است : « اللّه‏ُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لاَّ شَرْقِيِّةٍ وَلاَ غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِى‏ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللّه‏ُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللّه‏ُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللّه‏ُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عَلِيمٌ » .

2.رحمن : ۱۹ ـ ۲۲ .

3.فرقان : ۵۴ .

4.توبة : ۱۰۵ .


روح و ريحان ج1
92

داده شده است ، كَما قَالَ اللّه‏ُ تَعالى
: « خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ »۱ .
و اين آيه دلالت دارد كه مصدر واحد است و اتّحاد مصدر دليل بر اتّحاد صدورى است كه
دالّ بر اتّحاد صادر است چنانكه فرمود : « مَا خَلْقُكُمْ وَلاَ بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ »۲ . اين آيه نيز دلالت بر اتّحاد مبدأ و معاد نفوس مى‏نمايد .


چون نه سر پيداست وصفش را نه بُننيست لايق بيش ازين گفتن سخن
« وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن أَبْوَابِهِا »۳ .
و اين بيت در حق اين جاهل گويا گفته شده است :


اَتَيْتَ بُيوتاً لَمْ تَنَل مِنْ ظُهُورِهاوَاَبْوَابُها عَن قَرع مِثْلِكَ سُدَّتِ
پس داعى كه نظرش به حديث و خبر است عرض مى‏كند : به مفاد «اَوّلُ ما خَلَق اللّه‏ُ نُورُ نَبيِّكَ يا جابِرُ» ۴ در اول ايجاد و ابداع يك وجود به فضاء شهود آمد و تمام كثرات عقليّه وحسيّه مُنجّماً و مرتّباً از مشيت اوليّه خلعت ۵ هستى پوشيدند ، پس به همان ترتيبى كه در عالم نخست اظهار فرمود خلاصه‏اى از بنى‏آدم و اهل عالم را در اين عالم حس و شهادت نيز ظاهر كرد ، يعنى نور حضرت ولايت از نور حضرت نبوى و نور حضرت صدّيقه طاهره از اين دو نور و نور حسن و حسين از نور طاهره زُهره زهراء هويدا گرديد ، در اين عالم هم به اين تدريج و ترتيب قدم به عرصه عالم تكوين نهادند ، و ائمّه هدى عليهم‏السلامهم از انوار خمسه منشعب و اولاد و ذرارى ايشان مانند موالى و دوستانشان به همان ترتيب اوليّه باعث صفا و جلاء اين عالم شدند .

1.نساء : ۱ .

2.لقمان : ۲۸ .

3.بقره : ۱۸۹ .

4.روايت بنابر نقل بحار الانوار ۱۵/۲۴ باب ۱ ح ۴۳ چنين است : «وعن جابر بن عبداللّه‏ قال : قلت لرسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : أول شى‏ء خلق اللّه‏ تعالى ما هو ؟ فقال : نور نبيك يا جابر ، خلقه اللّه‏ ثم خلق منه كل خير . .» . همچنين رجوع كنيد به : بحار ۲۵/۲۱ باب ۱ ح ۳۷ و ۵۴/۱۷۰ ح ۱۱۶ .

5.در چاپ سنگى : خلقت .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 170538
صفحه از 433
پرینت  ارسال به