كرام و آباء عظام خود تا على بن الحسين عليهمالسلام به واسطه آخريّت در ظهور و اقدميّت در وجود باشد اگر چه طور ترتيب منافى با مقصود است ، ليكن جامعيّت آن بزرگوار به ملكات آباء كبار مانند سيّد مختار بالنسبة به انبياء رفع استبعاد مىنمايد .
و در كتاب «بصائر» است : هر امام لاحقى دارا بود پنج چيز را كه امام سابق دارا نبوده ۱ .
جامعيت و افضيلت حضرت قائم عجّل اللّه فرجه
اكنون بنگر امام عصر عجّل اللّه فرجه چهقدر از ملكات و صفات را بايد حاوى و جامع باشد ! و از اين جهت است آن بزرگوار كه آخر مظهر حضرت پروردگار است من حيث الوجود منشأ خيرات كثيره است و مكمّل تكثّرات و تنزّلات فيضيّه . پس آن بزرگوار را نسل و فرزندى نشايد از آنكه خيرات منتهى به وجود ذى جود وى مىشود ، و بعد از وى بايد عالم حسّ و شهادت ابتر بماند ، و عالم اوّل جلوهگر شود ، يعنى تمام مواليد بنىآدم به آن وجود مسعود ختم شد و ثمره وجود اعقاب و انساب ، ابقاء آثار خيريّه جد و پدر است ، و طول عمر شريف آن جناب خود اشرف اعقاب و افضل انساب است و آثار ظاهره و باطنه آباء و اجداد مكرّمين و انبياء مرسلين از بقاء وجودش و زمان ظهورش هويدا و پيدا مىگردد .
و يك جهت در تبعيت و اقتداء حضرت عيسى بن مريم به آن سيّد معظم در حين رجعت غراء ، تجرّد از نسل و ولد است .
بعبارة اخرى : آدم ابوالبشر قائد مقدّمه جيش نبوّت بود و حضرت عيسى سائق و خاتم ايشان و نقطه وجود نبويّه ، مانند سلطانى از اين سلسله طوليّه قطبوار در ميان و خاتم اعقاب و انساب و ذرّيه پيغمبر آخرالزّمان امام زمان ، و آنكه در برابر سلطان و ساقه لشكر