105
روح و ريحان ج2

و امراء جور را از امويّه و عباسيّه را نشناخت و مُرد ، حرجى بر دين وى نخواهد بود .
و معنى زمان فترت و جاهليّت آن است كه مردمان امام و پيشوائى نداشته باشند كه به توسّط وى اخذ علوم و مسائل و احكام الهيّه كه ناشى از رضاء و خوشنودى اوست نمايند و معلوم است به مدلول آيه مباركه « أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ »۱ مراد از اطاعت اولو الامر مرد عاصى شارب زانى لائط نيست كه خداوند در تلو اطاعت خود و رسول صلى الله عليه و آله قرار داده ، آن وقت معنى آيه اين است كه خداوند مى فرمايد مرا اطاعت كنيد و اطاعت نبىّ معظّم معصوم نمائيد و ديگر اطاعت فاسق فاجر كنيد براى آنكه صاحب امر و حكم است .
بدان كه در مسأله اثبات امامت روى خطاب و سؤال جز عامه عميا نداريم اگر چه معتقد به امامت حضرت امير عليه السلام مى باشند اما در مرتبه چهارم و تفضيل جمعى از مردم را بر جناب او .
و در اين خصوص فريقين و طرفين را كتب و دواوين مفصّله است .
پس لابدّيم ماها كه مأخذ و سندى بجز كتاب و سنّت و اجماع و عقل نداريم و بدين ادّله اربعه متمسّكيم با كمال انصاف بنشينيم و استمداد و استنصار از آنها بجوئيم ، و آنچه باعث ايقاظ از منام غفلت مى شود و منقذ از ورطه ضلالت است چنگ زنيم ، و دو روزه دنيا را به نعيم دائمه عقبى ترجيح و تفضيل ندهيم .
پس اين ادّله اربعه كه هر يك ركن محكم و حصن متقن دين و ايمان است به سنّى ناصبى عامى مى گوئيم :
اوّلاً : قائل به امامت حضرت امير عليه السلامهستى ولى در مرتبه چهارم ، ولى ما اماميه را اعتقادى بدين وسائط كه ائمه شماست نيست ، پس امامت جناب ولايت عليه السلام به اتفاق آراء ثابت ، امّا ادّعاء خلفاء بر حقيّت خودشان بر ما غير ثابت است پس بايد توئى كه مُثبتى اين

1.نساء : ۵۹ .


روح و ريحان ج2
104

و خوب است به شرح جملتى از معنى امامت و لياقت امام و ستايش حضرت شاه ولايت عليه السلام و عترت طاهرينش به نحو اجمال و اختصار برايم از آنكه امامت در تلو نبوت است چنانكه عدالت در ضمن توحيد .
قوله عليه السلام : « و اقولُ : إنّ الامامَ والخليفةَ وولىَّ الامر بعدَه اميرُ المؤمنين علىُّ بن أبى طالب » عليه السلام۱ .
يعنى : مى گويم بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله پيشوا و خليفه و متوّلى امر آن جناب ، شاه ولايت على بن أبى طالب عليه السلام است .
بدان كه امام بعد از سيّد انام بر تمام خواص و عوام حضرت امير عليه السلام است و مذهب صحيح حق همين است ، و اگر كسى بعد از رسول مختار صلى الله عليه و آله غير آن بزرگوار دعوى خلافت و امامت كرد بر خلاف حق بود بلكه بر باطل و عاطل است ، و ما طايفه اماميّه را در اثبات اين دعوى و عقيده براهين قاطعه است ، خداوند توفيق فهم و درك تمام آنها را بدهد تا تحرير و تقرير شود و امام به فارسى پيشوا را گويند و آيه كريمه « يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ »۲ مثبت مطلوب است ، و حديث نبوى صلى الله عليه و آله : « مَن ماتَ ولم يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِه فقد ماتَ ميتَةَ الْجَاهِلِيَّةِ »۳ در افواه فريقين مشهور است .
و از مفهوم مخالف اين حديث كه متفق عليه و مقبول طرفين است مى توان استنباط كرد كه هر كس جاهل به مقام مرد فاسق فاجر جاهلى باشد و در آن جهل بميرد هر آينه موت وى موت اهل جاهليّت نيست يعنى : نقصى براى وى نمى آيد ، مثلاً كسى معاويه و يزيد

1.ادامه حديث عرض دين عبدالعظيم عليه السلام است .

2.اسراء : ۷۱ .

3.از احاديث بسيار مشهور كه از طرق مختلف شيعه و سنى نقل شده است . از باب نمونه رجوع كنيد به : كفاية الاثر : ۲۹۶ ، مستدرك الوسائل ۱۸/۱۸۷ ح ۲۲۴۶۷ ، الايضاح ، ابن شاذان : ۷۵ ، مقتضب الاثر : ۱۷ ، الغدير ۱۰/۳۶۰ بنقل از شرح المقاصد تفتازانى ۲/۲۷۵ ، الجواهر المضية ۲/۵۰۹ و جز آن .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 79757
صفحه از 447
پرینت  ارسال به