107
روح و ريحان ج2

داخل در اين عنوان است « وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ »۱ حال ببينيم اعظم مراتب ظلم و فسق كدام صفت است ، در حال به اتّفاقىّ آراء هيچ ظلمى اعظم و اشدّ از شرك نيست به دليل قوى « إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ »۲ .
و به حكومت عقل آيا هيچ ظلمى بدتر از آن هست كه عبد مملوك كه در هر حال متنعّم به نعم ظاهريّه و باطنيّه مولاى خود است خود را از قيد رقيّت و عبوديّت آقاى خود برآورد و نافرمانى كند و امتثال اوامر و نواهى وى نكند و كفران ورزد .
پس به عقيده شماها عامه ، خليفه بلا فصل پيغمبر ما صلى الله عليه و آلهأبى بكر تا چهل سال مشرك بوده و عبادات اصنام و اوثان مى نمود ، و در اين مدت بر سيره و شيمه اهل شرك مشى مى كرد و از قواعد اين شريعت غرّاء بيضاء بهره نداشت ، بعد از ورود و وفور اسلام در بقيّه عمر ظاهراً متشرّع و متدّين بود .
و اگر از كتابهاى خودشان اين مطلب را بخواهيد بهتر از فخر رازى كه امام المسلمين شماست ندارند ، به بيّنه تصريح بر كفر و شرك وى كرده است ، و سائرين هم نوشته اند و عقيده ايشان است بر آنچه مى گويم .
و ما اماميّه هم در اين عقيده با ايشان شركت داريم و حق همين است كه ابى بكر از چهل سال علاوه مشرك بود ، بعد ظاهراً ايمان آورد ، پس شرك ايشان مستصحب و ثابت ، اما اسلام و ايمان آوردن به طريق حتم و قطع محتاج به دليل على حده است كه شماها ثابت نمائيد مگر آنكه اسلام به محض تفوّه به شهادتين كافى باشد و كفر را ماحى .
و مذهب حق آن است كه خدا و رسول صلى الله عليه و آله اين گونه مسلمانى نخواسته اند بلكه هر چيز را معنويت و حقيقتى شرط است .

1.طلاق : ۱ .

2.لقمان : ۱۳ .


روح و ريحان ج2
106

مطلب را بر بنده كه نافى و منكرم معلوم كنى كه چگونه از اين ادّله اليق و احقّ به امامت و امارت بعد از حضرت رسالت صلى الله عليه و آله شدند ، و از كدام دليل و برهان سزاوار بوده اند كه بايد بر حضرت امير عليه السلام مقدّم باشند .

در دليل نقل و عقل بر خلافت حقه شاه ولايت عليه السلام و عدم لياقت غير

و اگر بخواهم با تو همراهى كنم مى گويم : من مدّعى امامت آن بزرگوارم بدون فصل و واسطه . پس مدّعى مثبت است دليل و بيان و بيّنه و برهان با من است ، چون موضوع مدّعا به در كمال سهولت است به واسطه كتاب و براهين نقليّه و اجماعيه و عقليّه لهذا مضايقه و دريغ ندارم كه خود مدّعى گردم و براى تثبيت دعوى خود از هر يك كه بخواهى بيّنه قويّه اقامه كنم بعون اللّه و حوله ، اما بطريق اختصار و اجمال اين آيه كريمه را بخوان كه فرمود : « إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَتِى قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ »۱ .
يعنى : خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود : من تو را امام از براى مردمان قرار دهنده ام ، عرض كرد : ذريّه من بدين مقام مفتخر مى شوند ؟ فرمود : ظالم بدان مقام نتواند رسيد .
پس خلاصه آيه وافى هدايت آن است كه امام نبايد ظالم باشد بلكه امام معصوم از معاصى است از آن كه ظلم به تمامت مراتبه و درجاته را كه از شخص مكلّف دور نمائى همان عصمت باقى مى ماند ، و ظلم اعم است از هر عملى كه مخالف رضاء و ميل حق بوده باشد .
و هر آنكه تمام آنها را تارك باشد و در حالتى تابع و مطيع امر مولاى خود گردد البته جنبه ملكوتى الهى در وى غالب و قاهر است ، و چنين كسى از جنس ماها نبايد باشد و الاّ

1.بقره : ۱۲۴ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 79710
صفحه از 447
پرینت  ارسال به