109
روح و ريحان ج2

حضرت رسول صلى الله عليه و آلهتربيت نيافت ؟ و آيا خبرى هست كه هيچ وقتى از اوقات حضرت ختمى مآب بت پرستش كرده باشد ؟ يا آنكه انبياء ماضين از مرسلين و غيرهم ستايش غير خدا را كرده باشند ؟ به شماها كه عامه ايد و عصمت را بعضى در نبى شرط نمى دانيد اين رأى فاسد كاسد را در كتابهاى خودتان ذكر ننموده ايد ، مثلاً حضرت ابراهيم عليه السلام در طفوليّت چه شد كه هيچ بت نپرستيد و عاقبت بتها شكست و همه مردمان را به سوى خدا خواند جز مدد الهى به آن جناب . آيا چيز ديگر تصوّر مى شود ؟
و همچنين حضرت موسى در خانواده كفر و شرك مرّبى شد ، براى چه بوده است كه اظهار توحيد و خداشناسى در بدو تولّد خود نمود ؟ جز اعانت خداوندى چيزى ديگر نبود .
و كذلك حالت حضرت مسيح و انبياء ديگر را به خاطر بياور و بگو اين حالت كه ترك شرك و كفر است در زمانى كه همه عالم كافر و مشرك بودند همان عصمت خفيّه و لطف مكنون خداوند متعال است كه در آن هياكل شريفه قرار داد و در سايرين مقرّر نفرمود تا دامن طهارت و عصمت ايشان آلوده به هوا ستائى نشود .
و معلوم است اين طايفه به مدلول « وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ »۱ بسيار اندكند يعنى : از تمام بنى نوع بشر ، يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بدان صفت حسنه و وصف مستحسن متّصف و موصوف شدند ، و اين خصوصيّت موجب شرافت ايشان است كه عاصى نشده اند ، و استعداد اين فيض عظيم و فوز عميم به ايشان مرحمت گرديد و به سائرين داده نشد .
پس رعايا نبايد با پيغمبر خودشان در ظلم و شرك به خدا مساوات داشته باشند و الاّ امتيازى بين ايشان نخواهد بود .

1.سبأ : ۱۷ .


روح و ريحان ج2
108

در اينكه شرك و كفر مانع عصمت است و توحيد خالص حضرت امير عليه السلام

بلى ، فخر رازى شما مى گويد : امامت در حالت شرك ظلم است .
يعنى : چندين سال اگر امام مشرك باشد ، بعد همان امام مؤمن شد و ديگر او را با بودِ ايمان ظالم نتوان خواند . و هم چنين گفته است : مراد از امامت نبوّت است در اين آيه ، يعنى : نبى ظالم نمى شود و انبياء عظام كه از ذريّه ابراهيم عليه السلام بوده اند ظالم نبوده اند .
بسيار خوب ، با او هم همراهى كرده مى گوئيم : به بيان تو اين آيه دلالت بر عصمت انبياء مى كند پس در اين موضوع ابتداءاً شبهه نداشته باشيد كه انبياء بايد معصوم باشند از آنكه هر فاسقى ظالم است به نفس خود ، و هر آنكه متّصف به صفت فسق و ظلم شد لايق مرتبت نبوّت نيست ، و مراد از عهد هم عدم شرك است و ايمان به خدا چنانكه فرمود : « أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ »۱ و شرك عموم دارد ، پس اگر طرفة العين نبى كافر بوده باشد لياقت امامت البته ندارد از آنكه در روز الست با خداوند خود عهد بست كه مشرك نشود .
پس خلاف امر و عهد قديم نمود و شك آورد و غافل شد ديگر لايق اين مقام نيست پس مى گوئيم اين قول منافى است با عصمتى كه شماها در انبياء كرده ايد مگر آنكه شرك و كفر را كه ظلم واقعى است منافى با عصمت ندانيد ، و عاقل اين گونه معتقد نمى شود ، و بدين قول سخيف تفوّه نمى كند .
حال انصاف مى خواهم از كسى كه دين خواه است و منصف بصير ، آيا خبرى هست كه دلالت كند بر اينكه حضرت على بن ابى طالب عليه السلام در زمانى قليل يا كمتر يك ماه يا يك روز فرضاً مشرك شده باشد ؟ و آيا كسى مى تواند بگويد كه آن جناب عليه السلام در كنف حمايت

1.يس : ۶۰ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 81053
صفحه از 447
پرینت  ارسال به