113
روح و ريحان ج2

« أَقيلُونى » ۱
به زبان خويش راند و عمل به دعوى خود كرد ، و آن مردمان را جز اغراض فاسده در سر چيزى ديگر نبوده است كه وى را اقاله نكردند و براى دواعى نفسانيه او را ازاله ننمودند و بر حقيقت ولايت كه يمين نبوّت است ظلم كردند .
پس مى گوئيم : چنانكه انبياء در كوچكى به هيچ وجه شرك نياوردند و بت نپرستيدند براى شأنى كه در مرتبه نبوّت مى باشد ، و همچنين اوصياء انبياء هم آلوده به اين معصيت كه اعلى مراتب ظلم است نشدند تا استعداد حمل ودايع نبوّتى داشته باشند .

در اينكه حضرت امير طرفة لعينى شرك نياورد و خود حقيقت ايمان بود

كذلك به عقيده شماها عامه حضرت امير عليه السلام طرفة العينى به عبادت غير خدا توجه نفرمود بلكه همّت و توجّهات قلبيه اش به سوى حق بود و مستغرق در بحار اطاعت چه در حالت صغر و چه در حالت كبر .
پس ظالم نبود و همه وقت خدا را ستود ، لهذا بنا بر مطابقت انبياء و اوصياء ماضين اين نبىّ و وصّى هم بايد چنين باشند ، و هر كه غير اين است لياقت امامت و خلافت حضرت رسالت صلى الله عليه و آله ندارد ، و داخل در عنوان « لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ »۲ مى باشد و تقدم و تفوق

1.رجوع كنيد به : شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ۱/۱۶۹ ، كشف الاقتصاد ، شيخ طوسى : ۲۰۸ ، الرسائل العشر ، شيخ طوسى : ۱۲۳ ، تذكرة الفقهاء ۹/۴۰۵ . و چه خوب سروده ابن عونى شاعر سده ششم چنانچه علامه امينى در الغدير ۴/۳۷۶ ـ ۳۷۷ نقل فرموده : وقال اقيلونى فلست بخيركمفلم نصها لو صح ما كان يزعم ؟ ! وأثبتها فى جوره بعد موتهصهاكية خشناء للخصم تكلم تا آنكه مى گويد : أشورى ؟ وإجماع ؟ ونص ؟ خلافةتعالوا على الاسلام نبكى ونلطم وصاحبها المنصوص عنها بمعزليديم تلاوات الكتاب ويختم

2.بقره : ۱۲۴ .


روح و ريحان ج2
112

در ايمان امير مؤمنان عليه السلام است أيضاً

پس از تربيت آن وجود مبارك و تأدّب به آداب نبويّه محمديّه صلى الله عليه و آله در اوايل بلوغ چنان در مراتب ايمان مائل گرديد كه در آن زمان جز شخص شديد القوى كه همان وجود معلّم كل و عقل اوّل حضرت رسالت صلى الله عليه و آله كسى ديگر به مقام و استعداد وى نمى رسد ، و در آن وقت سائرين را جز اسلام ظاهرى اجمالى بهره اى نبوده است بايد بدان اين متدرجاً خود را براى ايمان و مراتب آن كامل نمايند تا چه شوند و به كدام يك از مراتب ايمان رسند .
حال چه قدر فرق دارد ايمان پيرمرد بيگانه اى نادان با جوانى كه هر زمان و مدت در كنف و حجر تربيت حقيقه ايمان مؤدّب شده است خود مى دانى كه تربيت و تأديب بر حسب معنى حقيقى روحانى است اگر تربيت هيكل جسمانى باشد بسيار سهل و آسان است .
و در حديث است : « اِنّ اللّه ادَّبَ محمّداً اربعينَ سَنَة »۱ . تأديب خدايى چگونه بوده است براى جناب ختمى مآب صلى الله عليه و آله ، همان قسم هم تأديب براى وجود محترم علوى قائل مى شويم فرق نمى كند ، چنانكه در آن مورد از تعليم استفاضه علوم و تعليم احكام و تكميل نفس مراد است در اين مورد هم چنين مى گوئيم ، بلكه اين مورد آكد و اشدّ و اقوى است . پس حضرت امير عليه السلام دست پرورده كسى است كه وى دست پرورده خداست ، و علوم وكمالات نفسانيّه اش لايتناهى .



شير را بچه همين ماند به اوتو به پيغمبر چه مى مانى بگو
پس از شرح اين مقدمات و نقل اين مقالات انصاف بده دست پرورده رسول صلى الله عليه و آله كه سيف اللّه المسلول است اولى به امامت بود يا بيگانه ۲ بحت و جهل صرف بود و مكرّر

1.حديث مروى از امام باقر عليه السلام در بحار ۲۵/۳۳۱ ح ۶ چنين است : « إن اللّه خلق محمداً عبداً فأدّبه حتى اذا بلغ اربعين سنة اوحى إليه وفوّض إليه الأشياء . . » .

2.در چاپ سنگى : يگانه .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93225
صفحه از 447
پرینت  ارسال به