127
روح و ريحان ج2

فخريه مى كردند و آن جناب ساكت بود . پس معاويه گفت : يا حسن ! واللّه ! ما انت بكَليلِ اللسان ولا بمَأْشُوب ۱ الحَسَبِ فَلِمَ ۲ لا تَذكُرُ فخرَكُم وقديمَكُم ؟ پس آن جناب فرمود :



فِيمَ الكلامُ وقد سبقتَ مُبرّزاسَبْقَ الجوادِ مِن المَدى المتباعدِ
نَحنُ الذين اذا القُرُومُ تَخاطَرُواطِبْنا على رَغْمِ العَدُوِّ الحاسدِ۳
و از بيانات فصيحه ايشان است :



اَلْحَقُّ أَبْلَج ما تخِيلُ۴سَبيلهُوالحَقُّ يَعرِفُهُ ذَوُوا الأَلْبَابِ۵
واز فرمايشات آن بزرگوار است :



وكَسْرَةٌ مِن خَسِيسِ الخُبزِ تشبعُنىوشربةٌ مِن قَراحِ الماءِ تُسقينى
وطَمْرَةٌ مِن رَقيقِ الثوبِ تَستُرُنىحَيّاً فَاِنْ مِتُّ تَكفينى لِتَكفينى۶
وأيضاً فرمودند :



نحن اناسٌ نوالُنا خَضليَرتع فيه الرجاءُ۷والأمَلْ
تَجودُ قبل السؤالِ أنفُسُناخوفاً على ماءِ وجهِ مَن يَسَلْ
لو عَلِمَ البحرُ فضْلَ نائِلنِالَغاصَ۸مِن بَعد فيضِه خَجَلْ۹
و بعضى نقل كرده اند ۱۰ : فرزدق شاعر اين سه بيت را نوشت و براى حضرت امام

1.در چاپ سنگى : شوب .

2.در چاپ سنگى : فألا . البته اگر « أفلا » باشد صحيح است .

3.قضيه را اربلى از كشف الغمه ۲/۱۷۴ نقل كرده است .

4.در عدد قويه : يحيل ، كه مناسبتر بنظر مى رسد .

5.كشف الغمة ۲/۱۹۷ .

6.مناقب آل ابى طالب عليه السلام ، ابن شهر آشوب ۳/۱۸۱ ، بحار ۴۵/۳۴۱ .

7.در چاپ سنگى : الرجال .

8.در مناقب : لغاض .

9.مناقب ابن شهر آشوب ۳/۱۸۲ ، بحار ۴۳/۳۴۱ .

10.اين ابيات در تاريخ مدينه دمشق ۱۷/۲۵۵ به دعبل خزاعى در نامه اش به عبداللّه بن طاهر نسبت داده شده و در ديوان دعبل : ۲۶۷ ثبت شده است ، در همان تاريخ ۵۶/۴۶۴ اشعار به انشاء ابوتمام طائى نقل شده است .


روح و ريحان ج2
126

لئن عزّت حياتُك ولقد هدَّت وفاتُك ، وَلنِعْمَ الروحُ روحٌ تضمَّنها كفنُك ، وَلنعمِ الكَفَنُ كفنٌ تضمَّنه بدنُك ۱ ، وَكيفَ لا يكونُ هذا وأنتَ عقبةُ الهدى وَحليفُ أهل التقوى وَخامِسُ أصحابِ الكساء ، غَذّتْك بالتقوى أكُفُّ الحقِ وَارضَعَتك ثَدْىُ الايمانِ وَرُبِّيتَ فى حجر الاسلامِ ، فَطِبْ حيّاً وَميّتاً وإن كانت أنفُسُنا غيرَ سَخِيَّةٍ بفراقِكَ يا أبا محمّد رَحِمَك اللّه !
وَتَمَثّلَ وَيَقول :



ءَاَدهُنُ رأسى أمْ أطيبُ مَحاسِنىوَخَدُّكَ مَعفُورٌ وَأنْتَ سَليبُ
و در كتاب « بحار » ۲ اين شعر و اشعار ديگر از حضرت امام حسين عليه السلام مذكور است ۳ ، ليكن در اين مورد به نحو تمثل از محمّد بن حنفيه منقول شده است .
و فارسى نياحه محمد بن حنفيه از اين قرار است : اگر چه زندگانى تو عزيز بود ليكن مرگ او را ويران كرد چه خوب جانى است آن جانى كه كفن تو او را فرا گيرد ، چه خوب كفنى است آن كفنى كه بدن شريف تو را در برگيرد ، و چگونه چنين نباشد و تو عقبه هدايت ، و ملازم تقوى و پنجمين اصحاب كساء بودى ، و دستهاى حق تو را به پرهيزكارى غذا داده اند ، و تو را به پستان ايمان شير داده ، و در دامان اسلام تربيت يافته اى ، و تو در زندگى و بعد از آن نيكى و پاكى داشتى و دارى اگر چه جانهاى ما بعد از تو سخى نيست يعنى : بيرون نمى آيد ـ اى ابا محمد ! خدا تو را رحمت كند ـ پس چگونه روغن به سر بمالم ومحاسن خود را خوشبو كنم وسرت بر خاك است و بدنت سپرده و افتاده بر آن .
و به روايت سابق الذكر شانزده نفر اولاد از ذكور و اناث يا پانزده نفر داشتند و آن جناب ازواج كثيره داشت و عقب وى از دو تن ماند : يكى زيد كه جدّ حضرت عبدالعظيم عليه السلاماست ، و ديگرى حسن مثنى به نحوى كه سابقاً مذكور شد .
و از اشعار حضرت امام حسن عليه السلام است در وقتى كه جوانهاى قريش در حضور معاويه

1.در جواهر المطالب : ولنعم الجسد جسد تضمنه كفنك ، ولنعم الكفن كفن تضمنه لحدك .

2.بحارالانوار ۴۴/۱۶۰ ح ۲۹ .

3.نيز در مناقب ابن شهر آشوب ۴/۴۵ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 81056
صفحه از 447
پرینت  ارسال به