139
روح و ريحان ج2

مظلوميت جناب امام حسين عليه السلام است از جهت تشنگى و آثار آن

چهارم : مظلومى آن بزرگوار براى كمال تشنگى و شدّت عطش بود كه در چهار عضو شريفش اثر كرده بود :
اوّل : در چشم مباركش چنانكه خداوند فرمود : « فَلَوْ تَراهُ ـ يا آدم! ـ وَهُوَ يَقُول : واعَطشَاه! حتّى يحولُ العَطَشُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السّماء كالدُّخان »۱ .
و از اين عبارات نهايت تشنگى آن جناب واضح است ، و در كتب مقاتل ضبط است : والعين مظلمة من شدّة الظّمأ .
دوّم : در لب مباركش اثر كرده بود ، چنانكه گفته اند : والشَّفة ذابِلَةٌ من شِدّةِ العَطَش يعنى : لبهاى مباركش از تشنگى خشك شده بود .
سوّم : در زبان مباركش اثر كرد ، چنانكه در حديث است : « وهو يَلُوكُ لِسَانَه من العطش ويطلبُ الماء »۲ .
لوك : گردانيدن چيزى است در دهان يا به معنى مضغ و خائيدن است ، و آن شدّت از

1.بحار الانوار ۴۴/۲۴۵ ح ۴۴ ، عوالم العلوم ۱۷/۱۰۴ ح ۱ بنقل از الدر الثمين .

2.بحار الانوار ۴۵/۵۶ ، عوالم العلوم ۱۷/۳۰۰ .


روح و ريحان ج2
138

پس عمر بن سعد گفت : خيام را بسوزانيد .
حال دوستان سيّد مظلومان بنگرند و بگريند براى وحدت و غربت آن مظلوم كه از جهتى آتش از عقب خيام مشتعل ، و از جهتى آتش به سوى اهل بيت وى ملتهب ، و از جهتى داغهاى پياپى ، و از جهتى غلبه تشنگى ، و از جهتى اشتداد مرض على بن الحسين عليه السلام ، و از جهتى فزع و جزع آن زنهاى پريشان ، و از جهتى سوزش قلب آن جناب براى نظر كردن به آن اجساد پاره پاره ياران و دوستان ، و از جهتى گرمى هوا ، و از جهتى تجرّى اعداء ، اعظم از همه آنها غوايت و ضلالت ايشان بود از اغواء شيطان كه چرا اين امّت بدين گونه جرى در معصيت و نافرمانى پروردگار خود باشند ، و رعايت حقّ رسول اكرم را ننمايند ، و خون فرزند ارجمندش را بريزند و هتك حرمت عترتش كنند ، ونعم ما قيل :



بِمُصابِكم تتزلزلُ الاطوادُولِقَتلكم تتفتَّتُ الاَكبادُ
كلُّ الرزايا بعدَ حينِ حُلُولِهاتُنْسى ورُزْؤُكُمُ الجَليلُ يُعادُ

در نهى شارع از سوزانيدن زراعات كفّار و مشركين

سوّم : از شرع شريف نهى رسيده است سوزانيدن زراعات كفّار و مشركين و قتل نسوان و اطفال ايشان را .
و عجب است از سقوت و قساوت قلوب اهل كوفه بنابر حديث مسطور در حضور و حيات آن سيد مقهور ، مى خواستند اطفال و عيال حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم را بسوزانند ، و به نحوى آن بيچاره ها به فزع و فرياد آمدند كه حصين بن نمير به عمر بن سعد گفت : از فزع و جزع اين زنهاى داغديده دلهاى ما به سوزش آمده ، اگر چه در حيات آن بزرگوار متمكن نشدند ، اما بعد از شهادت آتش ظلم در خيام ايشان افروختند كه شاعر گفته است :
هِىَ خَيمةٌ جِبريلُ۱يَخدِمُ اهلَهاوالروحُ والاملاكُ خِدْمَةَ قَنْبَرِ
هِىَ خيمة خضعتْ لها۲خِيَمُ الْمُلوكِ كَتُبَّعٍ وكَقَيْصَرِ
هِىَ خيمةٌ لو كانَ أحمدُ حَاضراًلَبكى لها مِثلَ السّحابِ الْمُمْطِرِ
پس كيست مظلوم تر جز آن بزرگوار كه به اين قسم به اهل بيت اطهارش در حال حيات و بعد از شهادت صدمه عظمى زدند .

1.در چاپ سنگى : جبرئيل .

2.ظاهراً كلمه اى در اين مصراع جا افتاده است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 77906
صفحه از 447
پرینت  ارسال به