پس ـ اى برادر ! ـ براى آسودگى روز محشر به مفاد « وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً طَهُوراً »۱ از آسمان ديدگان خود براى اين شهيد غريب بارانى بباران تا تو را از گناهان پاك كند و از آلايش معنويّه باطنه تو را شست و شو دهد كه جز ولاء على عليه السلام و بكاء بر حسين عليه السلام ما را در نشأتين وسيله اى نيست .
پس هر آن كه در زيارت آن جناب عرض مى كند : « لبّيكَ داعِىَ اللّهِ إن كان لَم يُجِبْكَ بَدَنى عِنْدَ استِغاثَتِكَ وَلِسانى عِنْدَ استِنْصارِكَ فَقَدْ أجابَكَ قَلْبى وَسَمْعى وَبَصَرى »۲ .
بايد به مضمون « وَاقبَلتُ بكُلّيتى إليكَ » اعضاء ظاهره و باطنه هر يك بر حسب حال خود آن بزرگوار را نصرت و اعانت نمايد .
يعنى : دل بسوزد و گوش بشنود و زبان بگويد ، و چشم بگريد ، و اگر نه تلبيه اى كه مى گويد واقعيت و معنويت ندارد .
مظلوميّت آن بزرگوار از كثرت جراحات و تعيين عدد آن
پنجم : مظلوميّت آن شهيد سعيد براى جراحات عديده و زخمهاى بسيارى بود كه بر آن بدن شريف رسيد و جراحات وارده بر آن بدن مبارك به دو قسم مروى است :
قسم اول : تعيين عدد جراحات نشده است چنانكه ابو الفرج گفته است : ثُمَّ لم يُقَاتِل حَتّى اَصَابَتْهُ جراحاتٌ عَظِيمة ۳ يعنى : جناب سيد الشهداء عليه السلامجنگ مى كرد تا آن كه زخم هاى بزرگ بر وى رسيد .
قسم دوّم : تعيين عدد شده است ، چنانكه مرحوم سيّد بن طاوس فرمود : هفتاد و دو جراحت آن جناب يافت .
و أبى مخنف گفت : سى و سه طعن نيزه و سى و چهار ضربت شمشير داشت .