145
روح و ريحان ج2

اگر چه از عبارت مرحوم سيد در كتاب « لهوف » ۱ اين فقره معلوم نيست و عبارت او است : فنَزلَ سنانُ بن النَّخعى ـ لَعَنهُ اللّهُ ـ بالسّيفِ فى حلقِه الشريف . . إلى أن قال : ثمّ اجتزّ رأسَهُ المُقدّس المُعظم سلام اللّه عليه .
اما أبو مخنف نقل كرده است : شمر ملعون ضبابى خدمت آن جناب عرض كرد : واللّهِ! لأَذْبحَنَّك من القَفاء جزاءً لما شَبَّهَنى ۲ جدُّك ثم أكَبَّهُ على وجهِه . . إلى آخره ۳ .
و از آن چه صاحب « مناقب » نقل كرده است معلوم مى شود كه آن جناب مذبوح از قفا گرديده با نشستن شمر لعين بر آن صندوقِ علوم اولين و آخرين و خنديدن آن جناب و قطع رأس مطهّر از شمشير به دوازده ضربت ، لَعنَ اللّه قاتِلَه ومُقاتِلَه والسائرين إليه بجُموعِهِم .
اما حميد بن مسلم گفته است : فألْقاهُ إلى قَفاه ثمّ أَخَذَ بِلِحْيَته . . إلى آخره ۴ .
و شايد جهت « القاه بقفاء » آن باشد كه از لقاء آن وجه شريف چنانكه در كتاب « لهوف » مسطور است : مخالفين مرتعش و متوحّش بودند ، يا آن كه ذبح از قفاء براى قاتل اسهل بوده است اگر چه بر مقتول كمال صعوبت داشته ، يا آن كه آن جناب در حالت سجده و ضعف بودند كه اين جسارت را نمودند .
و عجب است با آن جراحات كثيره و فوران دماء وفيره چگونه مجال گفتار براى آن بزرگوار بوده ، سيّما در سوارى اگر رگ وتين قطع شده بود ديگر حياتى نبايد داشته باشد اگر چه به ساعتى باشد .
خلاصه مضايقه ندارم عرض كنم : چون قتل آن بزرگوار أشدّ قتلات بود بنا بر فقره

1.لهوف : ۷۴ ، امالى صدوق : ۲۲۶ .

2.چون حضرت فرمود : صَدَق جدى فيما قال . شمر پرسيد : وما قال جدّك ؟ قال عليه السلام : يقول لأبى : يا على ! يقتل ولدك هذا رجل أبقع أبرص أشبه الخلق بالكلاب والخنازير . فغضب الشمر من ذلك وقال : تشبهنى بالكلاب والخنازير ؟ فواللّه لأذبحنّك من قفاك . .

3.منتخب طريحى : ۴۵۱ ، ينابيع المودة : ۴۱۹ ، الدمعة الساكبة ۴/۳۵۸ ، به نقل از آنها در كلمات الامام الحسين عليه السلام : ۵۱۲ .

4.بحارالانوار ۴۵/۵۶ .


روح و ريحان ج2
144

در ذبح جناب امام حسين عليه السلام است و اسرار « المذبوح من القفاء »

ششم : بالاترين مصيبتها كه بالاترين دلائل اين خاكسار است بر مظلوميّت آن بزرگوار وضع شهادت و كيفيت قتل آن سرور است .
و در حديث است : « حضرت ابراهيم خليل عليه السلام در قتل فرزندش اسماعيل عليه السلامسعى ها فرمود كارد نبريد ، و حنجر اسماعيل عليه السلامصدمه اى نديد . بعد از هفتاد مرتبه كشش و كوشش اسماعيل عليه السلام تمنّا كرد تيزى كارد را بر گلويش وارد كند شايد مراد حاصل شود ، پس تيزى كارد برگشت و عرض كرد : اى خليل خدا ! در نار نمرودى خداوند ودود يك مرتبه فرمود « يَا نَارُ كُونِى بَرْداً وَسَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِيمَ »۱ ، پس آتش سرد و سلامت شد اما امروز هفتاد مرتبه حق تعالى به من فرمود مبادا اين گلوى نازك را ببرى » .
اما يك طريق را كه اصعب و اشق از تمام مراتب آن است براى آن بزرگوار گذاردند ، و آن مضمون اين بيت است :



من فداى آن كه از مهر و وفاشد شهيد خنجر آنهم از قفا

1.انبياء : ۶۹ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 79740
صفحه از 447
پرینت  ارسال به