و از ورق خشك شده آن خون به مانند آب گوشت متقاطر گرديد و بكاء و فرياد جن را از زير آن شنيدند كه مى گفتند :
اَيَابْنَ النَّبىِّ ويَابْنَ الوَصِىّويا من بَقِية سَادتنا۱الاكرَمِينا۲
و يكى روايت حضرت باقر عليه السلام است كه به هشام بن عبدالملك فرمود : « علامت موت امام آن است هر سنگى كه بردارند خون تازه جارى شود » ۳ .
و يكى روايت معروفه است از حضرت صادق عليه السلام كه فرمودند : « هر سنگ ريزه را كه برداشتند در بيت المقدس خون تازه جارى شد » ۴ .
در حكايت غريبه كه مرحوم مير محمد حسين از سنگ ريزه كه بر آن مكتوب بود كلماتى شريفه نقل كرده است
و در حين تحرير حكايت غريبه در كتاب « زهر الربيع » و « روضات الجنان » به خاطر آوردم كه مرحوم مير محمد حسين خلف مرحوم مير محمد صالح حسنى حسينى اصفهانى خاتون آبادى در كتابش نقل كرده است كه : من در شهر شوشتر سنگ ريزه يافتم كه در او به خطّ سرخ اين كلمات نقش شده بود ، و حاكم بلاد شوشتر آن را فرستاد براى مرحوم مبرور شاه سليمان صفوى ، و شاه سليمان فرستاد براى مرحوم جدّ من رفع اللّه مقامه ، و اغلب حكّاكها و اهل صناعت ملاحظه كردند و تأمل و توغّل نمودند آن را مجبول به آن كلمات و خطوط شريفه يافتند يعنى : شخصى خارج آن را نقش و رسم نكرده بود مگر قلم قدرت حضرت احديت جلّ و علا ، و آن كلمات بدين گونه منقوش شده بود :
1.در چاپ سنگى : سادة .
2.مدينة المعاجز ۴/۱۸۹ ، ۴/۱۹۱ ح ۱۲۱۷ ، بحارالانوار ۴۵/۲۳۳ ح ۱ ، وزن شعر اشكال دارد ، و شايد شعر نباشد .
3.روايت مفصل و جالبى است كه قابل مراجعه است . رجوع كنيد به : بحارالانوار ۴۵/۲۰۳ ـ ۲۰۴ ح ۵ و۴۶/۳۱۶ ح ۳ .
4.بحار الانوار ۴۵/۸۹ و۱۴۰ و ۲۰۳ .