191
روح و ريحان ج2

رسيد پس فرمود : « بسم اللّه وباللّه وعلى ملَّةِ رَسولِ اللّه » .
آن گاه سر مباركش را به آسمان بلند كرد و عرض كرد : « اللهم! انَّك تَعلمُ انّهُم يَقتُلونَ رجلاً لَيس على وجهِ الأرض ابنُ بنتِ نبىٍّ غيرُه » .
پس آن تير را كشيد از قفايش خون مانند ناودان برآمد ، پس دست مبارك را بر جراحت گذارد و خون را به آسمان ريخت قطره اى از آن برنگشت و قبل از آن حمرت نبود ، پس دفعه ثانيه دست مبارك را گذارد چون پر از خون شد به سر و محاسن شريف ماليد و فرمود : همين طور هستم تا جدّم را ملاقات كنم و من مخضوب به خونم باشم و عرض كنم : يا رسول اللّه ! فلان و فلان مرا كشتند ۱ .
و در كتاب مقتل « بحار الانوار » ۲ مرويست : سنان بن انس نخعىِ بى رحمِ سنگ دل ، بعد از طعن سنان بر ترقوه و صدر شريف آن امام مظلوم ، تيرى بر گلوى مبارك آن بزرگوار زد كه از اسب بر زمين قرار گرفت ، پس آن جناب نشست و از گلوى مطهر آن تير را كشيد و دو دست مباركش را با هم نگاه داشت ، و هر وقت كفّين پر از خون مى شد بر سر و محاسن مى ماليد و مى فرمود : « هكذا حتّى اَلقَى اللّهَ مخضباً بِدمى مَخْضُوباً۳على حقى » .
و أبو مخنف نقل كرده است : مردى از بنى كنده ضربتى بر فرق مباركش زد كه خون بر صورت شريفش جارى يافت ۴ .
خلاصه آن خونى كه از قلب آن قلب عالم امكان كه تعبير به مهجة القلب است كرديم ، جزئى از آن در ملكوت اعلى مذخور و محفوظ شد و از آن قطره اى برنگشت براى آن كه سيد انبياء يا ملائكه ملأ اعلى آن خون را در شيشه ها ضبط و حفظ كنند .

1.اين بخش مقتل حضرت سيدالشهداء به گونه هاى مختلف نقل شده است . رجوع كنيد به : مثيرالاحزان : ۵۵ ، عوالم ۱۷/۲۹۵ ، لواعج الاشجان : ۱۸۷ ، بحار ۴۵/۵۳ .

2.بحارالانوار ۴۵/۵۳ .

3.كذا ، شايد : مغصوباً .

4.مقتل ابو مخنف : ۱۷۱ . نام اين شخص را مالك بن النسير آورده ، نيز رجوع كنيد به : تاريخ طبرى ۴/۳۴۲ .


روح و ريحان ج2
190

در نقل مرحوم اردبيلى از سرخى افق

و علاوه از آن چه سابقاً عرض كردم از كتابهاى عامه ، مرحوم مقدس اردبيلى از « صحيح مسلم » ۱ در تفسير آيه « فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ » آورده است كه : گريه آسمان همان سرخى است كه پيش از شهادت آن نبود .
و ابو مخنف گفت : وَاَمْطَرَتِ السَّماءُ دَماً فى ذلك اليومِ ۲ .
و ايضاً گفت : ولم تُمْطِرِ السماءُ دماً الا ذلك اليومَ ويومَ قتلِ يَحيى بن زكريا عليه السلام ۳ .
و ايضاً از مسند احمد بن حنبل نقل كرده است : يك قطره اشك ريختن در مصيب جناب امام حسين عليه السلام باعث دخول جنت مى شود .
پس هر آن چه آن بزرگوار خون گلوى و دلش را به آسمان ريخت و قطره اى برنگشت ملائكه در اطراف و اكناف آسمان بدين گونه نگاه داشتند و جلوه مى دهند .
اما خون « مهجة القلب » كه اعظم و اشرف واَلْطَف دماء بدن آن قلب عالم امكان بود بر دو قسم منقسم گرديد : يك قسم از آن را بر صورت و محاسن شريف ماليدند ، و قسم ديگر را در دفعه اولى به آسمان پاشيدند .
پس آن چه ابن شهر آشوب در « مناقب » فرمود و جمعى ديگر ۴ از قدماء علماء نقل كرده اند از اين قرار است : جناب امام عليه السلام ساعتى خواست توقف نمايد تا استراحت كند براى ضعفى كه از قتال يافت ، پس سنگى بر جبهه مباركش رسيد جامه اش را گرفت تا خون پيشانى را پاك نمايد ، ناگاه تير محدد زهر آلوده سه شعبه بر سينه اش يا دل مباركش

1.العمدة ، ابن بطريق : ۴۰۵ ح ۸۳۵ به نقل از صحيح مسلم در ابتداى جزء پنجم ، نيز : طرائف ابن طاوس : ۲۰۳ ح ۲۹۳ ، تفسير طبرى ۲۵/۷۴ .

2.قريب به آن است در مقتل خوارزمى ۲/۸۹ ، الصواعق المحرقة : ۱۱۶ ، طرائف : ۲۰۲ .

3.در صفحات پيشين رواياتى در اين زمينه نقل كرديم . نيز رجوع كنيد به : الدر المنثور ، سيوطى ۴/۲۶۴ .

4.مانند ابن نما در مثير الاحزان : ۵۵ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 78221
صفحه از 447
پرینت  ارسال به