اما بنا بر اينكه جدّ بزرگوارش آن خون را حفظ فرموده باشد .
از مقتل كتاب « بحار الانوار » ۱ مرويست از ابن عباس كه گفته : نيمه روزى پيغمبر را اَشْعَث اَغْبَر در خواب ديدم و در دستش شيشه اى بود كه در آن خون بود . عرض كردم : اين خون كيست و چيست ؟ ! فرمود : خون فرزندم حسين است كه برداشته ام چون برخواستم شمردم روزها را معلوم شد كه آن روز شهادت آن بزرگوار بوده است .
و در كتاب مذكور است ۲ : از شخص كورى جهت كورى وعماء آن را پرسيدند ، گفت : من در كربلا بودم ، شبى حضرت رسول صلى الله عليه و آله را محزون و اندوهگين در خواب ديدم ، در برابرش نطعى و به دستش حربه اى بود و ملكى ايستاده شمشيرى در دست داشت ، و در برابرش طشت خونى بود ، براى اينكه سواد لشكر شقاوت اثر بودم از خون آن طشت بر چشمهاى من كشيد به نحوى كه دو چشم من سوخته شد چون برخاستم خود را كور يافتم .
در اينكه خون آن سيد مظلوم مرارا به بهشت جد بزرگوارش با ملائكه بردند و مطالب ديگر
اما بنابر اينكه ملائكه برده باشند آن خون شريف را در كتاب « مناقب » 3 ابن شهر آشوب مازندرانى مرويست كه : در شب عاشوراء جناب خامس آل عباء عليه السلام فرمود : « اكنون جدم رسول اللّه صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم و با وى جماعتى از اصحابش بودند ، پس به من فرمودند : « أنتَ شَهيدُ آلِ محمد ، وقد استَبْشَرَ بك أهلُ السموات وأهل الصَّفِيح 4 الاعلى ، فلْيَكُنْ افطارُك عندى الليلةَ ، عجِّل ولا تؤخِّرْ ، فهذا مَلَكٌ قد نَزل من السماء لِيَأْخُذَ دمَك فى قارورةٍ
1.بحار الانوار ۴۵/۲۳۱ ، نيز رجوع كنيد به : مشكاة المصابيح : ۵۷۲ ، الاصابة ۱/۳۳۴ ، اسد الغابة ۲/۲۲ ، عوالم : ۱۷/۲۳۵ ، المعجم الكبير ، طبرانى ۳/۱۱۰ ح ۲۸۲۲ .
2.بحارالانوار ۴۵/۳۰۳ ، مناقب ابن شهر آشوب ۳/۲۱۶ ، مدينة المعاجز ۴/۸۴ ح ۱۱۰۲ .
3.به نقل از مناقب در بحارالانوار ۴۵/۳ مذكور است ولى عجالةً در مناقب آن را نيافتم ، نيز رجوع كنيد به : لواعج الاشجان : ۱۲۱ ، عوالم ، جلد امام حسين عليه السلام : ۱۷/۲۴۷ .
4.در چاپ سنگى : الصفح .