195
روح و ريحان ج2

تَتميمٌ لِهذا الأمر در اينكه روز عاشورا سه خون از اين بزرگوار به آسمان پاشيد

بدان جناب سيّد الشهدا عليه السلام در روز عاشورا سه خون را به آسمان ريخت : يكى خون گلوى وقلب مباركش بود . دوم خون گلوى على اكبر مقتول بود بنا بر فقره زيارتى كه در كتاب مزار « بحارالانوار » ۱ و كتاب « تحفة الزّائر » منقول است عبارت زيارت را بعينها مى نويسد ، و آن زيارت على اكبر است :
« السّلام عليك وعلى روحك وبدنك ، بابى انت وامّى من مذبوحٍ ومقتولٍ من غير جرم ، وبابى انت وامّى ! دمك المرتقى به الى حبيب اللّه ، وبابى انت وامّى من مقدّمٍ بين يَدَىْ أبيك ، يحسبك ويبكى عليك محترقاً عليك قلبُه ، يرفع دمَه بكفّه الى اعنان السماء ، لا ترجع منه قطرةٌ ، ولا تسكن عليك من ابيك زفرةٌ ، ودّعك للفراق فمكانكما عنداللّه مع آبائك الماضين ، ومع امّهاتك فى الجنان منعّمين ، أبرءُ الى اللّه ممّن قتلك وذبحك » .
و ترجمه محل حاجت از اين زيارت آن است كه مى فرمايد : پدر و مادرم فداى تو باد اى على اكبر ! كه خون تو را به آسمان به حضرت حبيب اللّه پيغمبر آخر الزّمان صلى الله عليه و آلهفرستادند ، و خون تو را پدر تو به كفّ خود مى گرفت و به عنان سماء بلند مى كرد و قطره اى از آن برنگشت و از فراق و شهادت تو سوزش دل و جگرش ساكت و ساكن نمى شد سلام اللّه عليهما .
و سوّم خون گلوى على اصغر است كه موسوم به عبداللّه رضيع بود چنانكه از فقره زيارت مستخرجه از ناحيه مقدّسه معلوم است :
« السلام على عبداللّه بن الحسين ، الطّفل الرّضيع ، المرمىّ الصّريع ، المتشحطّ دماً ، المصعَّد دمُه فى السّماء ، والمذبوح بالسّهم فى حجر أبيه ، لعن اللّه راميه حرملة بن كاهل الاسدى وذَويه »۲ .

1.بحارالانوار ۹۸/۱۸۵ ـ ۱۸۶ .

2.اقبال الاعمال ۳/۷۴ ، بحارالانوار ۴۵/۶۶ و۹۸/۲۷۰ .


روح و ريحان ج2
194

خواب ديده ام سگى در خون من دهان مى زند » .
و خود آن بزرگوار فرمود : « مراد از « خون » فرزندم حسين است ، و مراد از « سگ » قاتل اوست » .
و در كتاب « بحارالانوار » ۱ مروى است كه : حضرت نبوى صلى الله عليه و آله فرمودند : « عترت من خون من اند » .
و كدام عترت اقرب به پيغمبر است از جناب سيّد الشهدا عليه السلامو برادرش امام حسن عليه السلام ؟ !
پس مى گوئيم : جناب سيّد مجتبى عليه السلام كبد و جگر رسول صلى الله عليه و آلهاست ، و در جهت يمنى به مثابه همين پيغمبر صلى الله عليه و آله مقرر شد ، و جناب سيّد الشهداء عليه السلامقلب و مهجة الرسول صلى الله عليه و آلهاست ، و در يسار واقع گشت . عصاة وعتاة اين امّت همّت گماشتند جگر [و] دل پيغمبر صلى الله عليه و آلهرا از زهر قاتل و آهن زهرآلود از كام و جوف وى خون كرده بيرون نمودند .
خلاصه نزديك به فقره سابقه است آن چه مرحوم محتشم گفته است :



چون خون حلق تشنه او بر زمين رسيدجوش از زمين به ذروه عرش برين رسيد
و مرحوم بحرالعلوم فرمود :



وَاهْتَزَّ مِنْ رَهشٍ۲عَرْشُ الجَليلِ فَلَوْلا اللّهُ ماسِكُهُ اَوْهى اِلى المَيلِ

1.بحار ۲۳/۱۳۷ ح ۷۰ بدين عبارت : « وهم عترتى من دمى ولحمى » ، و مناسب تر آن است كه چنين ترجمه شود : « عترت من از خون من اند و از گوشت من » . روايت در كفاية الاثر : ۴۲ نيز نقل شده است ، و البته روايت مفصلى است و قابل مراجعه .

2.خليل در كتاب العين ۳/۴۰۱ مى گويد : الرَهْش : ارتهاش فى الدابة ، وهو أن تصطك يداه فى مشيه فيعقر رواهشه ، أى عصب يديه ، وكذلك فى يدالانسان . شبيه آن در لسان العرب ۶/۳۰۷ ماده ( رهش ) مذكور است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 78207
صفحه از 447
پرینت  ارسال به