199
روح و ريحان ج2

جمعه دهم عاشوراء وقت عصرى به درجه و عزّ شهادت عظمى فائز گرديد .
و امير لشكر شقاوت اثر يزيد بن معاويه و حاكم ايشان عبيداللّه بن زياد بن مرجانه ، وآمر آن فرقه لئام عمر بن سعد بن وقّاص ، ومباشر در قتل آن سرور اوّل ، سنان بن انس وجمعى ديگر ، و قاطع رأس شريف شمر بن ذى الجوشن ضبابى ، عليهم لعائن اللّه جميعاً .
و مدفن شريف آن بزرگوار ـ به روايت مشهور ـ در قطعه زمينى معروف به كربلا است ، وخود آن بزرگوار فرمودند : « لقد خُيِّرَ لى مَصرعٌ اَنا اُلاقيهِ بَين النَّواويس وَكَربلاء »۱ .
و « كربل » در نزد اهل لغت ارض رخوه را گويند ، براى تهاجم و تراكم بلايا و رزايا آن زمين را كرب و بلا خواندند ، و شايد مصرع آن بزرگوار كربلا بوده است ۲ .
و بنا بر حديث صحيح در رجعت مدفن وى « عمورا » شد ، و آن نيز در كربلا است ، و البته ارض نينوا و غاضريّه و شفينه ۳ وشاطى الفرات غير از كربلا است ، و عجب است با آن كه اهل كوفه على ما هو المتيقّن سى هزار نفر بودند آن بدن شريف را با ابدان ديگر دفن نكردند !
بلى ، آن چه به هديه بردند از كربلا به كوفه سه چيز بود : اموال و رحال منهوبه و رؤوس مطهّره مقطوعه ، وعيالات مأسوره مَسْبيّه .
پس از سه روز حضرت على بن الحسين عليهماالسلام به اعانت بنى اسد بر آن اجساد طاهره

1.المسائل العكبرية : ۷۱ ، مثيرالاحزان : ۲۹ ، نزهة الناظر وتنبيه الخاطر ، حلوانى : ۸۶ ، لهوف : ۸۰ .

2.خليل در كتاب العين ۵/۴۳۱ ـ ۴۳۲ ( كربل ) مى گويد : الكربَلَة : رخاوة فى القدمين ، يقال : جاء يمشى مكربلاً . وكربلاء الموضع الذى قتل به الحسين بن على بن ابى طالب عليهماالسلام . نيز رجوع كنيد به : صحاح اللغة ۵/۱۸۱۰ ، لسان العرب ۱۱/۵۸۶ ، تاج العروس ۸/۹۷ . و روايتى كه اسم زمين را حضرت پرسيد معروف است . در معجم البلدان ۴/۴۴۵ چنين نقل كرده كه وقتى حضرت نام قريه را پرسيد گفتند : نام آن « عقر » است . فرمود : « نعوذ باللّه من العقر » ، سپس پرسيد : نام زمينى كه در آن هستيم چيست ؟ گفتند : كربلاء . فرمود : « أرض كرب و بلاء » .به روايت ديگرى كه در ارشاد ۲/۸۴ نقل شده رجوع شود .

3.كذا ، در متن ارشاد مفيد ۲/۸۴ « شفنه » وارد شده و در حاشيه از بعضى از نسخه هاى خطى ارشاد « شفينه » و « مسقيه » نيز نقل كرده ، و مطابق نسخه اى احتمال داده « شفاثا » باشد .


روح و ريحان ج2
198

[تاريخچه اى از سيد الشهداء عليه السلام]

بدان از عمر شريف جناب سيّدالشهدا عليه السلام پنجاه و پنج سال گذشت ، و تولّدش در مدينه نبويه صلى الله عليه و آله سال سوّم يا چهارم از هجرت در صبح روز جمعه سوم يا پنجم شهر شعبان المعظم بود ، و خروجش از مدينه طاهره در سال شصتم از هجرت شب بيست و هشتم ماه رجب المرجب ، و از مكّه معظّمه روز هشتم ذيحجة الحرام يوم الترويه به عزم عراق نهضت فرمودند ، و دوّم محرّم الحرام يا هشتم در سنه شصت و يك وارد كربلا گرديدند .
و به روايت ابوالفرج اصفهانى و تصحيح مرحوم مجلسى و شهرت معروفه ۱
در روز

1.مانند قول سيد ابن طاوس در اقبال الاعمال : ۱۰۰ ، مجلسى در بحار ۹۸/۳۳۵ ، مستدرك سفينة البحار ۹/۳۳۲ ، العقد الفريد ۴/۳۸۰ ، درر السمط فى خبر السبط ، ابن آبار : ۱۰۵ ـ ۱۰۶ ، عبارت ابن آبار كه متوفاى سال ۶۵۸ هجرى است چنين است : عاشر المحرم أبيحت الحرمات وأفيضت على النور الظلمات ، فتفاقم الحادث وحمل على الطيبين الأخابث ، وضرب السبط على عاتقه ويسراه ، وما أجرأ من أسال دمه وأجراه ! ثم قتل بعقب ذلك ذبحا ، يبكى حتى العاديات ضبحا . . و اگر خوف اطاله در مقام نبود عبارات زيادى را از وى نقل مى كردم كه شايد كمى تسكين قلب خواننده گرامى باشد ، ولى به اين اشعار كه در صفحه ۱۰۷ نقل كرده اكتفا مى كنم : أتنتهب الأيام أفلاذ أحمدوأفلاذ من عاداهم تتعدد ويضحى ويظمأ أحمد وبناتهوبنت زياد وردها لا يصرد

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 78204
صفحه از 447
پرینت  ارسال به