21
روح و ريحان ج2

در بيان حكايت شيخ معمّر از ابناء هر زمان ۱ به محضر عبدالملك

معروف است : يكى از معمّرين كه در زمان جاهليّت متولد شده و دويست و پنجاه سال از عمرش گذشته بود و ادراك زمان عبدالملك بن مروان را نمود پسرى هم مانند خودش پير و خميده و ناتوان داشت . در روز عيدى خواستند به محضر عبدالملك روند و براى دفع احتياج خويش جايزه وصله گيرند . چون به در قصرش رسيدند دربانان مزاحمت كردند . پس پسر آن شيخ معمّر هر نحوى بود وارد بر عبدالملك ۲ شد ، پس عبدالملك بر شكستگى و كثرت عمرش ترّحم كرده ، خواست او را در جوار خود بنشاند . گفت : مرا پدرى است بر در ايستاده . تعجب كرده امر به احضارش نمود . اين پدر و پسر را در يمين و يسار خود جاى داد و از حال ايشان جويا شد ، و ايشان را به نحو نيكى پذيرائى نمود ، و از عَبادله اربعه ـ يعنى : عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن زبير و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن جعفر طيّار ـ سؤال كرد و گفت : اين زمانهاى گذشته را چه قسم يافتى ؟ آن شيخ فرمود : به هر زمانى وارد شدم يافتم اهل آن زمان شكايت دارند از اطوار و ادوار وى .
نمى دانم اين مثل و نظير براى چه بوده است ؟ براى آن است كه بدانى وضع روزگار بر تجدّد و حدوث است ، دوام و قوامى ندارد ، مى گذارد و مى گذرد ، و مى رود و نمى ماند ، آنچه باقى است خداست و دينش .
بلى كسانى كه مظاهر و مجالىِ اين دين بوده اند و با خداوند باقى اند ، همانا انبياء مكرّمين و حضرت خاتم النبيّين و ائمه طاهرين عليهم السلاماند كه در اعلى عليّين در جوار پروردگار خود روزى مى خورند و نمى ميرند .

1.يعنى حكايت كردن شيخ معمّر در باره ابناء زمانهاى مختلف و شكوه آنها نسبت به روزگار ، كه در محضر عبدالملك بيان كرد .

2.در چاپ سنگى : عبدالمطلب .


روح و ريحان ج2
20

ايشان چه رسيد جز مخالفت امر و اصرار بر ايذاء وى كه عين اذيّت خداوند متعال است چيزى افزوده نشد ، البته اين ذهول و غفلت و اين نحو تجرّى و معصيت را داعى و محرّكى است كه مانع از توسّل و ترحّم به اوست و آن داعى دنى جز شيطان لعين كه خصم قديم و عدوّ لئيمِ بنى آدم است نيست .
پس از شرور اين دشمن بزرگ استعاذه به پروردگار خود بجوى و توفيق متابعت اوامر اين دين متين را بخواه تا جانِ روانى بر هيكل اين تن مرده دوانى .
پس اين بنده كه از اهل منبرم و در امور دينيّه اقطع و ابتر ، تا چند نداى « وا دينا ! » ۱ زنم و تا چند در ملأ آواز «واغفلتاه !» و «واخجلتاه !» برآورم ، و كسى به فريادم نرسيد ، و از بانگ بلند من جز رنجش خواطر حاصل نيامد !
حضرت رضا عليه السلام از حضرت عبدالمطلب سه بيت خوش استشهاد فرمود :

يَعيبُ النّاسُ كُلُّهُمُ زَماناوَمَا لِزَمانِنا عَيْبٌ سِوانا
نَعيِبُ زَمانَنَا وَالْعَيْبُ فيناوَلَوْ نَطَقَ الزَّمانُ بِنا هَجانا
فَاِنَّ الذِّئْبَ يَتْرُكُ لَحْمَ ذِئْبٍوَيَأْكُلُ بَعْضُنا بَعْضاً عِيانا۲
و گويا همه وقت ابناء زمان از وضع زمان خويش شاكى بودند و شاكرى نيست .
نعم ما قيل :

تَوَلّى زَمانٌ لَعِبْنا بِهوهذا زَمانٌ بِنا يُلْعَبُ

1.در چاپ سنگى : وا دنيا .

2.عيون الاخبار ۲/۱۷۷ باب ۴۳ ح ۵ ، و اين بيت را اضافه دارد : لبسنا للخداع مسوك طيبوويل للغريب إذا أتانا نيز بنگريد به : كشف الغمة ۲/۳۲۹ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93328
صفحه از 447
پرینت  ارسال به