211
روح و ريحان ج2

روح و ريحان ج2
210

در اشعار محزونه حضرت على بن الحسين عليهماالسلام وشكايت ازوضع زمان وابناء آن

و مرحوم سيد جزائرى در « رياض الابرار » ۱ اين اشعار را از آن بزرگوار دانسته است :



نحن بنو المصطفى ذَوو غُصَصٍيُجَرّعُها فى الأنامِ كاظِمُنا
عَظيمة فى الانامِ مِحنَتُنااوّلُنا مُبتَلى وآخِرُنا
يَفرَحُ هذا الورى بِعيدهِموَنَحنُ اعيادُنا مآتمُنا
والناسُ فى الأمن وَالسّرورِوَمايأمنُ طولَ الزّمانِ خائفُنا
وَما خُصِّصنا بِهِ مِن الشَّرَفِالطائل بين الانام آفتُنا
يَحكُم فينا والحُكمُ فيه لناجاحِدُنا حَقّنا وَغاصِبُنا
خوب است براى سوزش قلوب اهل ولاء ترجمه مختصرى كنم يعنى : ما فرزندان پيغمبر اطهريم صاحبان غصّه ها ، هر آن كه از ماها بردبارتر است آنها را مى چشد و محنت ماها بزرگ است در ميان مردمان چه اول ما و چه آخر ما ، اين مردم در عيد خودشان فرحناكند و عيدهاى ماها اهل بيت مجلسهاى عزاى ماست ، و مردم در امن و سرورند ، و ليكن از ما كسى است از طول زمان خود ترسناك است . و ماها از قبول بلاء بين مردم مخصوص شده ايم از آن جمله حكم كننده بر ما منكر و غصب كننده حق ما است و حال آن كه حكم كردن از آن ما است . سلام اللّه عليه .
و أيضاً مرويست ۲ : يزيد عنيد خواست با زينب خاتون تكلّم كند ، آن مخدره اشاره به على بن الحسين عليهماالسلام فرمود و گفت : « هو المتكلّم » يعنى : حرف زننده آن بزرگوار است پس آن جناب اين دو بيت را فرمودند :
لا تطمعوا ان تهينونا فنكرمكموأن نكف الاذى عنكم فتؤذونا
واللّه يعلم إنا لا نحبُّكمولا نَلومُكُم ان لا تحبّونا
يعنى : طمع مداريد شماها كه ما را اهانت نمائيد و ما اكرام كنيم و اذيت از شماها برداشته شود و شما ما را اذيت كنيد ، خداوند مى داند ما بنى هاشم شما بنى اميه را دوست نداريم و شما را ملامت نمى كنيم در دوست نداشتن ۳ .
و ايضاً از آن جناب مرويست در اختلال حال مردم و وفات اسلام و دين ابياتى كه دو بيت آنر مى نويسد :



ألَمْ تَرَ أنّ العُرفَ قد ماتَ أهلهوَانَّ النَّدى وَالجودَ ضَمَّهما قَبرُ
عَلى العُرفِ والجودِ السلام وَما بقىمِنَ العُرفِ الاّ الاسم فى الناس والذكرُ۴
و عاقبت حضرت على بن الحسين عليهماالسلام به زهر وليد بن ۵ عبدالملك عنيد به درجه شهادت به مورخه مسطوره فائز گرديد .
و در روز وفاتش بنا بر خبرى كه داعى در كتاب « رجال وسيط » ۶ ديده است هر برّ و فاجر ، هر صالح و طالح كه در مدينه منوره بوده اند به تشيع جنازه اش حاضر شدند .
و سعيد بن مسيب گفته است : در آن روز صداى تكبيرى از آسمان و تكبيرى از زمين شنيده شده تا هفت مرتبه كه من از هيبت آن افتادم و غش كردم ، و تمام مدينه از شورش اهل آن به حركت و فزع آمدند ۷ .

1.اصل اين اشعار را مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب ۳/۲۹۵ نقل فرموده و علامه مجلسى نيز در بحار ۴۶/۹۲ نقل كرده است .

2.مناقب ابن شهر آشوب ۳/۳۰۹ ، بحار الانوار ۴۵/۱۷۵ .

3.ادامه حكايت در مناقب ۳/۳۰۹ چنين نقل شده : فقال [يزيد] : صدقت يا غلام ! ولكن اراد ابوك وجدك أن يكونا اميرين والحمد للّه الذى قتلهما وسفك دماءهما . فقال عليه السلام : لم تزل النبوة والإمرة لآبائى و اجدادى من قبل أن تولد .

4.حكايت كامل و اشعار را ابن شهر آشوب در مناقب ۳/۳۰۳ نقل كرده ، نيز بنگريد به : بحارالانوار ۴۶/۹۷ ـ ۹۸ .

5.در چاپ سنگى : « و » ، بجاى « بن » . آنچه درج كرديم مطابق نقل بحار ۴۶/۱۵۳ و ديگر منابع است مانند اقبال الاعمال : ۳۴۵ فى اعمال شهر رمضان .

6.روايت مفصلى است كه مرحوم كشى در رجالش : ۷۶ نقل فرموده ، و به نقل وى در بحار ۴۶/۱۵۰ .

7.بحار الانوار ۴۶/۱۵۰ به نحوى مفصلتر ، نيز رجوع كنيد به : تاريخ يعقوبى ۲/۳۰۴ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 78121
صفحه از 447
پرینت  ارسال به