229
روح و ريحان ج2

چون حاضرين متفرق شدند خبر آوردند موسى بن مهدى به هلاكت رسيد ۱ .
مخفى نماناد جمعى بعد از رحلت حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام معروف به واقفيّه شدند يعنى : توقف نمودند به امامت آن جناب ۲ ، و ديگر حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام را امام ندانستند و گفتند : هر كس مدعى امامت شود چه حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام ، و چه اولاد آن بزرگوار ، بر باطلند و كاذبند و كافرند ، و ولادت ايشان پاك نيست ، و هر كس هم به امامت امامى بعد از حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام قائل شود خونش و مالش هدر است و حلال . و رئيس ايشان محمد بن بشير كوفى از موالى بنى اسد بود ، و وقتى كه [. . ] ۳ آن بزرگوار محبوس نشده بود و از دنيا رحلت نفرمود ، مى گفت : قائم اوست و در نظر اهل نور به نور و در نظر اهل كدورت به كدورت جلوه مى نمايد و موجود است با همان خلقت انسانيه لحمانيه اش .
و واقفيه منكر تمام فرائض شدند مگر نماز و روزه و تمام محارم و فروج و غلمان را مباح دانستند و دليلشان آيه « أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَاناً وَإِنَاثاً »۴ شد .
و بعد از آن به تناسخ قائل شدند ۵ .

در حال محمد بن بشير كوفى كه مدعى الوهيّت حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام شد و شعبده هاى غريبه ظاهر كرد

عاقبت محمد بن بشير كوفى به واسطه اينكه شعبده ها و مخاريق غريبه داشت مدعى

1.نيز بنگريد به : امالى شيخ صدوق : ۴۵۹ ح ۶۱۲ ، عيون اخبار الرضا عليه السلام ۱/۷۹ ح ۷ ، أمالى شيخ طوسى : ۴۲۱ ح ۹۴۴ ، مهج الدعوات : ۲۸ .

2.در باره واقفيه رجوع كنيد به : الملل والنحل ۱/۱۵۰ ، المقالات والفرق : ۲۳۷ ، رسائل شريف مرتضى ۳/۳۱۰ ، تحرير الاحكام علامه حلى ۳/۲۸۳ ، طرائف المقال ۲/۲۰۰ .

3.متن ناخواناست .

4.شورى : ۵۰ .

5.مطالب فوق در رجال كشى ( اختيار معرفة الرجال ) ۲/۷۷۵ ح ۹۰۷ نقل شده است .


روح و ريحان ج2
228

كظم غيظ مى كرد ۱ .
و قول سوم آن است : هر يك از معاندين به آن جناب جسارت مى نمود هديه اى برايش اهداء مى فرمود ۲ ، و اين فقره از خصايص آن جناب گرديد .
و از روى قطع مصائبى كه از بنى عباس به آن بزرگوار رسيد بر بعضى از ائمه هدى وارد نيامد سيّما مهدى خليفه عباسى چند مرتبه قصد قتل آن جناب را نمود عاقبت به دعاء آن بزرگوار به هلاكت رسيد .
چنانكه صدوق در « عيون اخبار الرضا » ۳ روايت كرده است : خدمت آن بزرگوار جمعى عرض كردند : مهدى عزيمت بر شهادت شما دارد ، فرمود : شما چه مى گوئيد ؟ عرض كردند : خوب است از وى دورى بجوئيد تا شخص شما را نبيند و از شرّ او محفوظ بمانيد . پس آن بزرگوار تبسم فرمود و اين شعر بخواند :



زعَمَتْ سَخينَةُ أن سَتَغلب رَبَّهاوَلَيَغلَبَنَّ مُغالبُ الغلاّبِ۴
يعنى : گمان كرد سخينه و آن زنى است كه بر خداوند غالب مى شود و خداوند بر هر غلبه كننده اى غالب و قاهر است .
پس دست به آسمان بلند كرد و عرض كرد : « إِللّهُمَّ كَمْ مِنْ عَدُوٍّ شَحَذَ لِى ظُبَّةَ مِدْيَتِهِ، وَأَرْهَفَ لِى شَبَا حَدِّهِ۵، وَدافَ لِى قَواتِلَ سُمُومِهِ وَلَمْ تَنَمْ عَنِّى عَيْنُ حِراسَتِهِ » . . إلى آخر هذا الدعاء .

1.نيز بنگريد به : مناقب ابن شهر آشوب ۳/۴۳۷ ، خرائج و جرائح ۲/۸۹۷ ، القاب الرسول وعترته : ۶۳ .

2.مقاتل الطالبيين : ۴۹۹ ، تاريخ بغداد ۱۳/۲۷ ، بحارالانوار ۴۸/۱۰۴ ذيل ح ۷ .

3.عيون اخبار الرضا عليه السلام ۲/۷۷ ح ۷ . در حاشيه مى گويد : سخينة اسم قريش است .

4.شعر از كعب بن مالك يا حسان بن ثابت است . بنگريد : امالى شيخ صدوق : ۴۵۹ ح ۶۱۲ ( و حاشيه آن ) .

5.در عيون چنان است ، در امالى : « سنان حده » .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93792
صفحه از 447
پرینت  ارسال به