251
روح و ريحان ج2

گذاردند و در باغى انجمن شدند و حضرت جواد عليه السلام را حاضر كردند .
پس اهل قافه هر يك از مردان و زنان را نسبت به حضرت جواد عليه السلام دادند وبالصّراحة گفتند : يكى عم است و ديگرى عمّه .
پس سادات به اهل قيافه گفتند : حال پدر اين طفل را به ما بشناسانيد . تماماً به اتفاق عرض كردند : در ميان شماها پدربزرگوار حضرت جواد عليه السلامنيست و اگر هست همان كه صاحب باغ است و بيل بر دوش اوست ؛ از آنكه دو قدم اين طفل را بعينه قدمين صاحب باغ مى دانيم .
پس على بن جعفر گفت دويدم و آب دهان حضرت جواد عليه السلام را مكيدم و گفتم : شهادت مى دهم كه تو امام من مى باشى عند اللّه .
پس حضرت رضا عليه السلامگريست و فرمود : « اى عمو! نشنيدى پدرم فرمود كه : حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله فرمودند : « بابى ابن خِيَرَةِ الإماءِ ، [ابن ]النُوبيّةِ الطّيبةِ الفَم ، المُنتَجبَة۱الرَحِم . .» الى آخر الحديث ۲ .
و مرحوم شيخ الفقهاء الاعلام شيخ محمد حسن طاب ثراه در كتاب « متاجر » از « جواهر الكلام » ۳ اين حديث را نقل فرمود .
و محمد بن جرير طبرى ۴ نقل كرده است : حضرت جواد عليه السلام شديد الادُمه يعنى : گندم گون بود بعضى در حق وى شك كردند و آن وقت از سنّ شريف آن بزرگوار بيست و پنج سال گذشته بود حتى آن ملاعين شاكّين گفتند : حضرت ابو جعفر جواد عليه السلام از شنيف سياه غلام آن بزرگوار است .

1.در بعضى از نقلها : المنتحبة .

2.علاوه بر كافى ، بنگريد به : وسائل الشيعة ۱۷/۱۷۴ ( چاپ اسلاميه ) ، مدينة المعاجز ۷/۲۶۱ ح ۲۳۱۱ ، الوافى ، فيض ۲/۳۷۹ ح ۱۸ ، بحارالانوار ۵۰/۲۱ ح ۷ ، اعلام الورى : ۳۳۰ .

3.جواهر الكلام ۲۲/۹۳ ، در كتب ديگر فقهى نيز بدان استشهاد شده ، مانند : الحدائق الناضرة ۱۸/۱۸۳ ، ومكاسب شيخ انصارى ۲/۹ .

4.در نوادر المعجزات : ۱۷۳ باب ۱۰ ح ۱ ودلائل الامامة : ۳۸۴ .


روح و ريحان ج2
250

بيست و پنج سال و چند ماه گذشت ، و در جوار جدّ بزرگوارش در مقابر قريش مدفون گرديد .
و از خلفاء بنى عباس دو نفر با او معاصر شدند : يكى مامون و ديگرى برادرش معتصم باللّه عليهما لعائن اللّه .
بدان در لون و رنگ رخساره حضرت جواد عليه السلام سُمره اى بود كه بعضى از اهل خلاف آن بزرگوار را مانند ابى داود اسود خواندند و نسبتش را از حضرت اباالحسن على بن موسى عليه السلام قطع كردند سيّما سادات بنى هاشم با يكديگر گفتند : امام حائل اللّون ۱ ـ يعنى : [امام] متغير و سياه رنگ ـ نمى شود .

حديث شريفى در اجتماع قافه خدمت حضرت امام محمد تقى عليه السلام

على بن جعفر عريضى رحمة اللّه عليه براى حسن بن على بن الحسين نقل كرد : اعمام و بنى اعمام و اخوة و اخوات و عمّات از سادات بر آن حضرت در حق حضرت جواد عليه السلامشفاهاً جسارت كردند فرمود :
حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله به حكومت اهل قيافه حكم فرمود ۲ خود شماها برويد و چند نفر را از اهل قافه اختيار نمائيد و اطلاع ندهيد ايشان را ، من با فرزندم حاضر شوم به هر جامه اى كه بخواهيد تا حكومت ايشان در حق ما آشكار شود پس حضرت رضا عليه السلامرا جبّه اى از پشم پوشانيدند و قلنسوه اى بر سرش گذاردند و بيلى بر كتف مباركش

1.عبارت روايت چنين است : «ما كان فينا إمام قطّ حائل اللون» . رجوع كنيد به : كافى ۱/۳۲۲ ح ۱۴ ، مازندرانى در شرح خود بر اصول كافى ۶/۲۱۱ ذيل روايت مى گويد : قوله : حائل اللون . . كل حائل متغيّر ، سمّى به لأنه يحول من حال إلى حال ، والمقصود أن لونه ليس مثل لونك ولون آبائك الطاهرين ؛ لأن لونه عليه السلام كان أسمر .

2.چنانچه در حكايت اسامة بن زيد نقل شده ، رجوع كنيد به : صحيح مسلم ۲/۱۰۸۱ ح ۳۸ ، مرآة العقول ۳/۳۷۹ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 81003
صفحه از 447
پرینت  ارسال به