چون در خراسان اجتماع قافه و جمعى از اهل مكّه را به آن سرور خبر دادند و از نسبتهاى واهيه ايشان مُطلع گرديد بسيار گريه كرد ، آن گاه حكايت جريح قبطى و ماريه مادر ابراهيم را بيان فرمود كه بعضى از ازواج نبى صلى الله عليه و آلهبه توسط پدران ايشان چگونه شفاهاً جسارت كردند و خاطر عاطر آن جناب را آزرده نمودند و عاقبت هر قدر در مقام استغفار و توبه و انابت و قبول معذرت برآمدند . آيه كريمه نازل شد : « إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ »۱ .
پس حضرت رضا عليه السلام فرمود : « مرا در اين عمل زشت و نسبت قبيح به حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و آله اسوة و سلوة است چنانكه آن جناب مى فرمود من هم صبر مى كنم » ۲ .
در اختلاف رنگها و بيان صبغة اللّه و تغيير رنگ امام عليه السلام
و داعى در ذيل اين خبر بيانى در نظر دارد به نحو اجمال آن را مى نويسد :
بدان اختلاف اشكال و صور سنخ بشر و مخلوقات ديگر براى اظهار قدرت حقّه الهيّه است كه اگر تمام آحاد اولاد آدم به يك شكل و رنگ خلق مى شدند احتمال عجز به خداوند قادر على الاطلاق مى رفت ، و همين نحو است اختلافى كه در طباع بنى نوع انسان مشاهده مى شود كه طبيعت دو نفر به يك طرز و طور مجبول نيست و در حديث است اگر فرزند به پدر مشابهت نداشته باشد ملامتى ندارد شايد به يكى از اجداد و پدرانش تا حضرت آدم عليه السلام شبيه باشد پس عرض مى نمايد :
اوّلاً : ائمه دين را باطناً به سائرين نمى توان قياس نمود ؛ امّا ظاهراً پس مى گوئيم : ايشان يك كسوة و صورت بشريّه مصوّر و مشكّل بودند و البته ايشان هم روح و نفس و طبيعت و جسم و صورت و لون و حركت و سكون ، اكل و شرب ، نوم و يقظه ، حيات و موتى داشته اند .