253
روح و ريحان ج2

چون در خراسان اجتماع قافه و جمعى از اهل مكّه را به آن سرور خبر دادند و از نسبتهاى واهيه ايشان مُطلع گرديد بسيار گريه كرد ، آن گاه حكايت جريح قبطى و ماريه مادر ابراهيم را بيان فرمود كه بعضى از ازواج نبى صلى الله عليه و آلهبه توسط پدران ايشان چگونه شفاهاً جسارت كردند و خاطر عاطر آن جناب را آزرده نمودند و عاقبت هر قدر در مقام استغفار و توبه و انابت و قبول معذرت برآمدند . آيه كريمه نازل شد : « إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ »۱ .
پس حضرت رضا عليه السلام فرمود : « مرا در اين عمل زشت و نسبت قبيح به حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و آله اسوة و سلوة است چنانكه آن جناب مى فرمود من هم صبر مى كنم » ۲ .

در اختلاف رنگها و بيان صبغة اللّه و تغيير رنگ امام عليه السلام

و داعى در ذيل اين خبر بيانى در نظر دارد به نحو اجمال آن را مى نويسد :
بدان اختلاف اشكال و صور سنخ بشر و مخلوقات ديگر براى اظهار قدرت حقّه الهيّه است كه اگر تمام آحاد اولاد آدم به يك شكل و رنگ خلق مى شدند احتمال عجز به خداوند قادر على الاطلاق مى رفت ، و همين نحو است اختلافى كه در طباع بنى نوع انسان مشاهده مى شود كه طبيعت دو نفر به يك طرز و طور مجبول نيست و در حديث است اگر فرزند به پدر مشابهت نداشته باشد ملامتى ندارد شايد به يكى از اجداد و پدرانش تا حضرت آدم عليه السلام شبيه باشد پس عرض مى نمايد :
اوّلاً : ائمه دين را باطناً به سائرين نمى توان قياس نمود ؛ امّا ظاهراً پس مى گوئيم : ايشان يك كسوة و صورت بشريّه مصوّر و مشكّل بودند و البته ايشان هم روح و نفس و طبيعت و جسم و صورت و لون و حركت و سكون ، اكل و شرب ، نوم و يقظه ، حيات و موتى داشته اند .

1.توبه : ۸۰ .

2.نيز بنگريد به : الهداية الكبرى ، خصيبى : ۲۹۵ ، مناقب ابن شهر آشوب ۳/۴۹۳ .


روح و ريحان ج2
252

و بعضى گفتند : از غلامى ديگر لؤلؤ نام است .
و وقتى است كه حضرت رضا عليه السلام نزد مأمون است پس اهل قافه را خبر كردند و آن جناب را در مسجدالحرام حاضر نمودند . چون چشم اهل قافه بر جمال آن بزرگوار افتاد همگى به سجده افتادند و گفتند : واى بر شما ! اين كوكب درىّ و نور مضى ء را بر امثال ماها عرضه مى داريد ؟ ! واللّهِ ! حَسَب زكىّ و نسب مهذّب طاهر دارد و در اصلاب زاكيه و ارحام مُطهّره قرار گرفته است ، واللّه ! از ذريّه پيغمبر صلى الله عليه و آله و اولاد اميرالمؤمنين عليه السلاماست ، برگرديد و استغفار كنيد و شك ننمائيد در مثل آن بزرگوار .
پس حضرت جواد عليه السلامبه لسان فصيح كه برنده تر از شمشير بود فرمود : « الحمد [ للّه ]الذى خَلَقَنا مِن نُوره وَاصطَفانا مِن بَريَّتِهِ وَجَعَلَنا اُمناءَ عَلى خَلقِهِ وَوَحيهِ . مَعاشِرَ الناسِ! اَنَا مُحَمَّدُ بن علّى بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين الشَهيد بن امير المؤمنين على بن أبى طالب عليه السلاموابنُ فاطمة الزهراء وابن محمد المصطفى ، ففى مِثلى يُشَكّ وَعَلى اَبَوىَّ يُفترى ؟! اَاُعرَض عَلىَ القافةِ ؟ ! » .
وقال : « واللّه اِنّنى لاَعَلَمُ بِهم اَجمعين وما هُم اِليهَ صائِرون اَقُولُه حقّاً واَظهَرُ صِدقاً وعِلماً ، وَرَثَنا اللّهُ قَبلَ الخَلقِ اَجمَعين وَبَعدَ بِناءِ السَّمَاواتِ وَالاَرَضينَ ، لولا تظاهُرُ الباطِلِ عَلَينا لَقْلْتُ قولاً يَتَعجَّبُ مِنهُ الاَوّلوُنَ وَالآخِرونَ » .
آن گاه دست مباركش را بر دهانش گذارد و فرمود : «ماى محمّد ! ساكت شو و صبر كن چنانكه پدران تو و پيغمبران اولوالعزم صبر كردند و تعجيل مكن» . پس آن جناب پاى بر كتف مردم گذارد و از مسجد الحرام بيرون آمد ، و مشيخه و پير مردمان از قبيله بنى هاشم از اولاد عبدالمطلب به آن قامت موزون نگران بودند و از گفتار و كردار و رفتار آن جناب با كمال خردسالى و صغر سنّ و كوچكى رشك مى بردند و مى گفتند : « اللّه اعلم حيث يجعل رسالته ! »۱ .

1.اقتباس از آيه ۱۲۴ سوره انعام .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 81027
صفحه از 447
پرینت  ارسال به