261
روح و ريحان ج2

« معاقل » جمع « معقل » است ، و آن پناهگاه است ، يعنى : فرود آمدند از پناهگاه خودشان پس از عزّتى كه داشتند به گورستانهاى خودشان و بسيار بد فرود آمدند .



ناداهُمُ صارخٌ من بَعدِ دفنِهُماين الاسرّةُ والتيجانُ والحُلَلُ
« اسرّة » به كسر سين بر وزن « ادله » جمع « سرير » است ، و آن تخت است ، و « تيجان » به كسر جمع « تاج » است و « حُلل » جمع « حلّه » است ، و آن جامه است ، يعنى : بانگ زد فرياد كننده اى : آن تخت و تاج و جامه ها كجاست ؟ !



اين الوجُوه الّتى كانت محجبةًمن دونها تُضْرَبُ الاستار والكُلَلُ
« كُلل » جمع « كلّه » است ، و آن پشّه خانه و پرده زنان است ، يعنى : روهائى كه هميشه پوشيده بود و پرده ها در پيش روى ايشان زده مى شد كجاست ؟ !



فافصَحَ القبر عَنهُم حينَ سائَلَهُمتلك الوُجُوه عَليها الدوُّد تنتقل
« افصاح » مصدر است براى « اَفصَحَ » و آن به معنى ۱ آشكار كردن است ، و « دُود » كرم است . يعنى : گورشان آشكارا كرد آن روها را آن دم كه كِرمها بر آن روها حركت مى كردند و از جائى به جائى ديگر نقل مى نمودند .



قد طال ما اكلوا فيها وهم شربوافاصبحوا بعد طول الاكل قد اُكلوا
يعنى : چه در زمان دراز در آن منازل خوردند و آشاميدند پس آن كرمها ايشان را بخوردند .



وطالما كثّروا الامَوال وَادخرواوخلّفوها على الاعداء وارتحلوا۲
يعنى : چه در زمانهاى دراز اموال بسيار ذخيره و اندوخته كردند عاقبت آنها را براى

1.لفظ « يعنى » در متن آمده كه با توجه به « به معنى » زائد به نظر مى رسد .

2.وقال على عليه السلام : « وإنّ لكم فى القرون السابقة لعبرةً : أين العمالقة وابناء العمالقة ؟ ! أين الفراعنة وأبْنَاءُ الفراعنة ؟ ! أين أصحاب مدائن الرسّ الذين قتلوا النبيّين وأطفؤوا سنن المرسلين وأحْيَوا سنن الجبارين ؟ ! أين الذين ساروا بالجيوش وهزموا بالألوف [الألوف ]وعسكروا العساكر ومدنوا المدائن ؟ ! . . إلى آخره . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) . رجوع كنيد به : نهج البلاغه ۲/۱۰۷ خطبه ۱۸۲ ، شرح ابن ابى الحديد ۱۰/۹۲ ـ ۹۳ .


روح و ريحان ج2
260

غياب و حضور آن بزرگوار پديدار مى شد و بر تمام آنها صبر مى نمود و تقيّه مى كرد و زبان نفرين نمى گشود .

در اشعارى كه حضرت امام على النّقى عليه السلام در حضور متوكّل خواندند

از آن جمله بعضى بنگرند بر اين خبر و بگريند سزاوار است ؛ از آنكه اين خبر ، اِخبار از اعظم و اصعب حالات آن بزرگوار مى كند ، و مجمل از آن بدين گونه است از قرارى كه على بن حسين مسعودى ۱ نقل كرده است :
روزى حضرت هادى عليه السلام بر متوكّل وارد شد ، پس آن عاصىِ لاهى حكم كرد شراب آورده و آن جناب را تكليف به شرب خمر نمود ، پس فرمودند : « واللّه ما تخامَرَ جَسدى قطّ » يعنى : « قسم به خدا بدن من شراب نديده است » ، پس استدعاء كرد چند بيتى بخواند . آن گاه براى تذكّر و تنبّه متوكّل ابياتى كه در ديوان منسوب به امير مؤمنان صلوات اللّه عليه است به وضع مُبكى خواندند كه متوكّل و حاضرين گريستند .



باتوا على قُلَلِ الاجبال تحرسُهمغُلْبُ الرّجال فلم ينفعهُم القلل
« قلل » جمع « قُلَّه » و آن سر كوه است ، و « اجبال » جمع « جبل » است و آن خود كوه ، « غُلْب » جمع « اغلب » و آن به معنى سطبر و توانائى است ، يعنى : كسانى بر سرهاى كوهها مأوى گرفتند و مردمان توانا نگاه داشتند با كمال سختى جا و توانائى نگاهبانان هيچ نفعى به ايشان نرسانيد .



وَاستَنْزَلوا بعد عزٍّ عن معاقلهمالى مقابِرِهِم يا بئس ما نَزلوا

1.در مروج الذهب ، چنانچه در بحار ۵۰/۲۱۱ منقول مى باشد ، نيز رجوع كنيد به : الانوار البهية : ۲۹۶ . قريب به آن در كنز الفوائد ، كراچكى : ۱۵۹ و البداية والنهاية ۱۱/۲۰ در حوادث سال ۲۵۴ . هيچيك از مصادر مذكور ، اشعار را كامل ذكر نكرده اند ، بلكه بعضى آن را از اشعار امام هادى عليه السلامدانسته اند .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 79727
صفحه از 447
پرینت  ارسال به