غياب و حضور آن بزرگوار پديدار مى شد و بر تمام آنها صبر مى نمود و تقيّه مى كرد و زبان نفرين نمى گشود .
در اشعارى كه حضرت امام على النّقى عليه السلام در حضور متوكّل خواندند
از آن جمله بعضى بنگرند بر اين خبر و بگريند سزاوار است ؛ از آنكه اين خبر ، اِخبار از اعظم و اصعب حالات آن بزرگوار مى كند ، و مجمل از آن بدين گونه است از قرارى كه على بن حسين مسعودى ۱ نقل كرده است :
روزى حضرت هادى عليه السلام بر متوكّل وارد شد ، پس آن عاصىِ لاهى حكم كرد شراب آورده و آن جناب را تكليف به شرب خمر نمود ، پس فرمودند : « واللّه ما تخامَرَ جَسدى قطّ » يعنى : « قسم به خدا بدن من شراب نديده است » ، پس استدعاء كرد چند بيتى بخواند . آن گاه براى تذكّر و تنبّه متوكّل ابياتى كه در ديوان منسوب به امير مؤمنان صلوات اللّه عليه است به وضع مُبكى خواندند كه متوكّل و حاضرين گريستند .
باتوا على قُلَلِ الاجبال تحرسُهمغُلْبُ الرّجال فلم ينفعهُم القلل
« قلل » جمع « قُلَّه » و آن سر كوه است ، و « اجبال » جمع « جبل » است و آن خود كوه ، « غُلْب » جمع « اغلب » و آن به معنى سطبر و توانائى است ، يعنى : كسانى بر سرهاى كوهها مأوى گرفتند و مردمان توانا نگاه داشتند با كمال سختى جا و توانائى نگاهبانان هيچ نفعى به ايشان نرسانيد .
وَاستَنْزَلوا بعد عزٍّ عن معاقلهمالى مقابِرِهِم يا بئس ما نَزلوا