29
روح و ريحان ج2

و علاّمه رضوان اللّه عليهم موثق است ۱ و كنيه اش ابو احمد صيرفى است .
در كتاب مستطاب « اصول كافى » ۲ در باب دعائم اسلام مروى است از عمرو بن حريث كه گفت : خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم در وقتى كه خانه عبداللّه بن محمد برادرش تشريف داشت ـ و شرح حال عبداللّه بن محمّد در ذيل احوال عبادله مذكور مى شود ـ پس عرض كردم : چه چيز شما را به اين منزل آورد ؟
فرمود : « براى تنزّه و گردش » .
عرض كردم : فدايت شوم ! آيا دين خودم را براى شما نقل كنم ؟
فرمود : « بلى » .
پس عرض كردم : دين من شهادت به وحدانيت خداست ، و بر اينكه شريك ندارد ، و پيغمبر صلى الله عليه و آله بنده و رسول اوست ، و قيامت مى آيد ، و مردم از قبرهايشان برانگيخته مى شوند ، و بر اينكه نماز كردن و زكات دادن و روزه ماه رمضان گرفتن و به حجّ خانه خدا رفتن فرض است ، و ولايت امير مؤمنان عليه السلام بعد از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و ولايت حسن و حسين و ولايت على بن الحسين و محمّد بن على عليهم السلامو ولايت شما را داشتن بعد از ايشان واجب است ، و شماها پيشوايان من هستيد ، بر اين دين زنده بمانم تا بميرم ، عقيده ام همين است كه عرض كردم .
آن جناب فرمود : « يا عَمرو ! هذا ـ وَاللّهِ ! ـ دينُ اللّه وَدَينُ آبائى الَذى أَدينُ اللّهَ بِه فى السِّرِّ والعَلانية » يعنى : « اى عمرو ! قسم به خدا ! اين دين كه ذكر كردى دين خدا و دين پدران من است و همان دينى است كه من در آشكارا و پنهان بر آنم » . بعد فرمود : « اى عمر ! از خدا بترس و زبانت را نگاهدار مگر براى خير و نيكوئى ، من خود هدايت نكرده ام تو را بلكه خدا هدايت كرده است تو را ، پس از اين هدايت ، نعمت شكر خدا را به جاى بياور كه مرحمت به تو شده است ، و نباش از آنچه در وقتى كه اقبال و رو كرده بر چشم وى طعن

1.خلاصة الاقوال : ۱۲۰ ش ۵ ، رجال النجاشى : ۲۸۹ ش ۷۷۵ : . . كوفى مولى ثقة .

2.كافى ۲/۲۳ ح ۱۴ ، رجال كشى : ۴۱۸ ح ۷۹۲ ، بحار ۶۶/۵ باب ۲۸ ح ۷ .


روح و ريحان ج2
28

بفرمائيد تا بر آن باقى مانم .
آن جناب فرمود : « هاتِهِ » .
قال : قلت : فاِنّى اَشْهَدُ ان لا اله الاّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَه وَاَنَّ محمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُه صلى الله عليه و آلهوَاُقِرَّ بما جاء بِهِ لى مِن عِندِاللّه وَاَنَّ عَليّاً عليه السلام اِمامى فَرَضَ اللّهُ طاعَتَه ، مَن عَرَفه كان مُؤمِناً وَمَن جَهِلَه كان ضالاًّ وَمَن ردَّ عَلَيه كانَ كافِراً ، ثُمَّ وَصَفتُ الأئِمّةَ عليهم السلامحَتّى انتَهَيتُ اِليهَ .
فقال : « مَا الذى تُريدُ اَن اَتَوَلاّكَ عَلى هذا ؟ » .
يعنى : آن جناب فرمودند : « بياور دين خود را » ، پس بعد از ذكر شهادتين عرض كردم : اقرار مى نمايم به حقّيّت آنچه را كه حضرت نبوى صلى الله عليه و آلهاز براى من آورده است از جانب خدا ، و حضرت امير مؤمنان عليه السلاماطاعتش فرض است ، هر كس او را بشناسد مؤمن است ، و هر كس جاهل به مقام او باشد گمراه است ، و هر كس ردّ كند او را كافر است ، پس هر يك از ائمه عليهم السلام را به مانند آن بزرگوار مدح و وصف كردم تا آنكه منتهى نمودم امامت را به آن بزرگوار .
حضرت صادق عليه السلام فرمودند : « چه اراده دارى ؟ آيا مى خواهى تو را بر آنچه عرضه داشتى دوست بِدارم ؟ پس تو را دوست دارم » .
و فقره اخيره كه در اثبات امامت و اقرار به خلافت حضرت صادق عليه السلام است نيز مانند خبر سابق است ، أيضاً در مقام تقيّه آن جناب فرمودند : « ساكت شو » .

در شرح عرض دين عمرو بن حُريْث است

سوم كسى كه بر امام زمان ، دين متبوعِ مرضىّ خود را عرضه داشت و امام عليه السلامقسم ياد كرد بر حقّيت و حجّيت آن دين ، و تصديق بر آن فرمود ، عمرو بن حريث است ، و وى غير از عمرو بن حريث مصاحب امير مؤمنان عليه السلاماست ، و وى در نزد كشى و نجاشى و كلينى

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 79719
صفحه از 447
پرینت  ارسال به