و اين فقره معلوم است بعد از وضع يد كريمه الهيّه است كه آن وقت مستغنى شوند ، و اگر هم بگوئيم مراد از يد قائم آل محمد عليهم السلام باشد وهاء در « يده » راجع به قائم باشد چه ضرر دارد ، و غرض از قيام قائم همين است ، و اين واسطه و فيض البته اشرف و اقوى است از آن ملك قدوسى ، و جهت قيامش نيز براى تكميل عقول على ما ينبغى است .
نى كه ما را دست فضلش كاشته استاز عدم ما را نه او برداشته است
بر سر ما دست رحمت مى نهادچشمهاى لطف بر ما مى گشاد
از كه خوردم شير غير از شير اوكه مرا پرورد جز تدبير او
خلاصه اختصاص آن بزرگوار به اين لقب در اوائل كتاب اشاره شد ، و در حين تحرير هم در اين مقام اين حديث شريف نيز منظور شد ، اجمالاً بعضى از طالبان را تذكره نمودم .
اللّهُمَّ أَرِنا الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ بِحَقِّهِ وَبِحَقِّ آبائِهِ الطّاهرينَ المَعصُومين .
حجت پنجم:در انكار عامّه بر غيبت حضرت حجت اللّه و ردّ آن
بعضى از عامّه مى گويند : به عقيده شيعه لازم است وجود امام عليه السلامبراى اقامه احكام الهيّه و رفع ظلامه از مظلومين بعد از اينكه امام غائب و پنهان باشد آنچه منظور است در وجود و بقاء و نصب امام منتفى است ، پس بايد حضرت امام عصر عليه السلامموجود نباشد .
در جواب ، قدماء علماء اماميّه فرموده اند : احتياج به وجود امام عليه السلام جهت بقاء و نظام عالم است كه اگر نباشد آسمان و زمين نخواهد ايستاد و قطره باران نمى بارد و گياه از زمين نمى رويد ، و خداوند سبحان به پيغمبر آخر الز مان صلى الله عليه و آلهفرمود : « وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ »۱ .
پس مادامى كه آن بزرگوار در امّت بوده باشد ايشان را عقوبتى نرسد ، و امام قائم مقام