سيّدى ! غَيبتك أَوْصَلَتْ 1 وَسَلتَ مُصابى بِفجائع الاَبدَ ، وَفَقد الواحِد بعد الواحد بِفناءِ 2 الجَمع وَالعدد ، فما أحسّ 3 بدمعةٍ تَرقى من عَينى ، وانينٍ يَفتر 4 مِن صَدرى ، عن دَوارج الرزايا وَسَوالِفِ البَلايا .
ألا مثل لِعينى مِن غوائل اعظمُها وأفْظعها 5 ، وبواقى اشدُّها وأنكرُها ، ونوائب مخلوطةٌ بقضائك 6 ، ونوازل معجونةٌ بسخطك » .
حاصل معنى اينكه خطاب به حضرت حجّة اللّه مى فرمايد : « اى آقاى من ! غيبت كردن و تعطيل در ظهورت خواب را از چشم من برده است ، و خوابگاه مرا بر من تنگ كرده است ، و راحت دل مرا قطع نموده .
اى آقاى من ! غيبت تو متّصل شده است با مصائب ديگر من از فقدان ياران و فرزندان در روزگاران پس نيكو نيست اشكى كه جارى مى شود و ناله اى كه از سينه برمى آيد مگر براى تأخير ظهور و بلايائى كه بعد از اين نازل مى شود » .
و در آخر اين حديث مروى است : حاضرين از اصحاب مانند مفضل بن عمرو و داود بن كثير و ابو بصير و سدير صيرفى از اين خطب هائل و حادث غائل متحيّر بماندند ، عرض كردند : خداوند چشم شما را نگرياند ! چه حالت است در شما و چه حادثه اى روى داده ؟ !
پس آه كشيد و فرمود : « امروز در جفر كتابى كه مشتمل بر علم منايا و بلايا و علم ما كان و ما يكون است تا روز قيامت نگاه مى كردم ، و تأمّل در امر قائم و مولد او مى نمودم با بَطْأِ ظهور و طول عمر و بلواى مؤمنين در آن زمان ، و توليد شكوك در قلوب شيعه از طول