دست بر ران زدن اشاره به تحسّر عظيم است از فراق و هجران دوست مفقود شده چنانكه اهل بيت مصيبت رسم دارند .
« اللّهمَّ ! صلّ على وليّك المُحيى سنّتك بامرك ، القائم بامرك ، الداعى اِليك ، حجّتك على خلقك ، وخليفتك فى ارضك ، وشاهدك على عبادك »۱ .
حجّت نهم:در بيان مهدويه نوعيه است
بدان جمعى از بى خردان به مهدويّه نوعيّه قائل شدند و گفته اند : در هر عصرى از اعصار وجود ولىّ كاملى و مرشد كافلى لازم است كه سالك را به مبدأ نزديك كند و واسطه فيض از فيّاض بسوى خلق باشد ، و بعضى آن مرشد را تعبير به قطب وقت كرده اند .
اما بعضى آن قطب را از پيغمبر افضل دانسته اند ؛ از آنكه پيغمبر خبر از ظاهر مى داد و مردم را از احكام معاشيه ظاهريّه مطّلع مى نمود ، اما ولى و مرشد اخبار از امور باطنه مى دهد ، و چون پيغمبر از دنيا برود دوره و دَولت او تمام است « و من مات قامت قيامته »۲ .
پس در مقام سير و سلوك رعايا بايد در ظلّ ظليل ولىّ خدا تعيّش نمايند .
و اين طائفه دو قسم شده اند : بعضى از ايشان به طريق تناسخ قائلند يعنى : روح ولى بعد از اينكه مفارقت از بدن كرد داخل مى شود در بدن ولىّ ديگرى مانند او يا افضل از او ،
1.الغيبة شيخ طوسى : ۲۷۹ ، مزار ابن مشهدى : ۶۶۸ ، جمال الاسبوع : ۳۰۵ ، بحار الانوار ۵۲/۲۱ با مضامين مشابه .
2.در بحار الانوار ۵۸/۷ به حضرت نبوى نسبت داده شده و در ۷۰/۶۷ ، و قريب به آن نيز در كنز العمال ۱۵/۵۴۸ ح ۴۲۱۲۳ و نيز در تذكرة الموضوعات فتنى : ۲۱۵ از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله منقول است ، در تفسير الميزان ۲/۱۰۹ به اميرالمؤمنين عليه السلام منسوب است ، در بعضى منابع نيز بدون نسبت ذكر شده مانند : تفسير صافى ۱/۱۲۰ ، شرح اصول كافى مازندرانى ۴/۲۰۴ .