تَدينُ اللّه عزَّوجلّ بها : شَهادَةُ اَن لا اِله اِلاّ اللّه واَنَّ محمّداً رسُولُ اللّه والاقرارُ بما جاءَ بِه مِن عِنداللّهِ وَالولايةُ لِوَليِّنا وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا وَالتَسليمُ لاَِمرِنا وَانْتِظارُ قائِمِنا والاِجْتِهادُ والوَرَعُ » 1 .
ترجمه اين فقرات آن است : « قسم به خدا ! هر آينه عطا مى نمايم به تو دين خودم را و دين پدران خودم را كه بدان متدين شوى ، و آن دين شهادت به وحدانيّت حق و به رسالت رسول صلى الله عليه و آله و اقرار به آنچه آن بزرگوار آورده است از جانب خدا ، و تولاّى اوليا و تبرّاى اعدا و تسليم به امر ما ائمه هدى عليهم السلام و منتظر بودن ظهور قائم ما و اجتهاد در عبادت و احتراز از معصيت كردن است » .
پس آن بزرگوار قسم خورد : « واللّه ! اين دين است كه به تو گفتم » .
در شرح عرض دين يوسف است
پنجم كسى كه دين خود را عرضه داشت بر امام زمان و مطبوع شد يوسف است ، كه در « رجال » ۲ كشى ، و « رجال » مرحوم ميرزا محمد على استر آبادى در باب حرف ياء يوسف نام از اصحاب حضرت صادق عليه السلام بدون ذكر والدش و قبيله اش شده .
منقول است كه گفت : خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم و عرض كردم : اَصِفُ لك دينى الَذى ادَيُن اللّهَ بِهِ فَاِن اَكُن عَلى حقٍّ فَثَبِّتْنى وَاِن اَكُن عَلى غَيرِالحَقِّ فَرُدَّنى اِلىَ الحَقِّ .
فَقال : « هات » .
يعنى : عرض كردم : مى خواهم دين خودم را وصف كنم از براى شما ، اگر حق است مرا بر آن ثابت بداريد و اگر بر باطل است مرا رد كن به سوى حق ، ـ و مراد از كلمه « اَدِيْن اللّه »