31
روح و ريحان ج2

تَدينُ اللّه عزَّوجلّ بها : شَهادَةُ اَن لا اِله اِلاّ اللّه واَنَّ محمّداً رسُولُ اللّه والاقرارُ بما جاءَ بِه مِن عِنداللّهِ وَالولايةُ لِوَليِّنا وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا وَالتَسليمُ لاَِمرِنا وَانْتِظارُ قائِمِنا والاِجْتِهادُ والوَرَعُ » 1 .
ترجمه اين فقرات آن است : « قسم به خدا ! هر آينه عطا مى نمايم به تو دين خودم را و دين پدران خودم را كه بدان متدين شوى ، و آن دين شهادت به وحدانيّت حق و به رسالت رسول صلى الله عليه و آله و اقرار به آنچه آن بزرگوار آورده است از جانب خدا ، و تولاّى اوليا و تبرّاى اعدا و تسليم به امر ما ائمه هدى عليهم السلام و منتظر بودن ظهور قائم ما و اجتهاد در عبادت و احتراز از معصيت كردن است » .
پس آن بزرگوار قسم خورد : « واللّه ! اين دين است كه به تو گفتم » .

در شرح عرض دين يوسف است

پنجم كسى كه دين خود را عرضه داشت بر امام زمان و مطبوع شد يوسف است ، كه در « رجال » ۲ كشى ، و « رجال » مرحوم ميرزا محمد على استر آبادى در باب حرف ياء يوسف نام از اصحاب حضرت صادق عليه السلام بدون ذكر والدش و قبيله اش شده .
منقول است كه گفت : خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم و عرض كردم : اَصِفُ لك دينى الَذى ادَيُن اللّهَ بِهِ فَاِن اَكُن عَلى حقٍّ فَثَبِّتْنى وَاِن اَكُن عَلى غَيرِالحَقِّ فَرُدَّنى اِلىَ الحَقِّ .
فَقال : « هات » .
يعنى : عرض كردم : مى خواهم دين خودم را وصف كنم از براى شما ، اگر حق است مرا بر آن ثابت بداريد و اگر بر باطل است مرا رد كن به سوى حق ، ـ و مراد از كلمه « اَدِيْن اللّه »

1.نيز رجوع كنيد به : شرح اصول كافى ، مازندرانى ۸/۶۹ ح ۱۰ ، معجم احاديث الامام المهدى ۳/۲۲۰ ح ۷۴۳ .

2.رجال الكشى ( اختيار معرفة الرجال ) : ۴۲۳ ش ۷۹۷ ( چاپ دانشگاه مشهد ) ، ۲/۷۲۱ ش ۷۹۷ ( چاپ مؤسسه آل البيت عليهم السلام ) ، بحار الانوار ۶۶/۸ ح ۹ ، معجم رجال الحديث ۲۱/۱۷۵ ش ۱۳۸۱۵ .


روح و ريحان ج2
30

رسد ، چون پشت كرد قفايش مطعون شود ، و مردم را بر دوش خود بار مكن ، و تو سزاوارى از آنكه مردم را بر دوش خود بار نمائى اگر اصلاح شود بين شكاف دو كتف تو » .
اين فقره اخيره استعاذه است به اينكه حقوق و ديون مردم را بر كتف خودت بار مكن كه متحمّل نمى توانى شوى چنانكه فرمودند به عنوان بصرى در باب فتوى : « ولا تَجْعَل رَقَبَتَكَ جِسراً لِلناسِ »۱ .
و اين حديث را به فارسى ترجمه كردم براى فهم عوام كه بدانند تكليف علم و عمل خودشان را .

در شرح عرض دين ابو الجارود است

چهارم : ابى الجارود است .
و هم چنين در كتاب « اصول كافى » 2 از همين باب مروى است از ابى الجارود كه خدمت حضرت اباجعفر امام محمّد باقر عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد : معرفت و موالات و دوستى مرا نسبت به خودتان مى دانيد . فرمود : « بلى چنين است » .
عرض كرد : من مردى عاجزم و نمى توانم زياد خدمت شما بيايم ، به واسطه پيرى قوت راه رفتن ندارم تا همه وقت حاضر باشم .
فرمود : « حاجت خود را بخواه » .
عرض كرد : خبر ده مرا از دين خودت كه دين خدا و دين اهل بيت تو است و من بر آن باشم .
پس فرمود : « مسأله بزرگى سؤال كردى » ، و اين كلمات شريفه را براى وى بيان كرد از براى اختصارش كه مفيد است بعينها مى نويسم : « وَاللّه ! لَأُعْطِيَنَّكَ دينى وَدينَ آبائى الذين

1.مشكاة الانوار : ۵۶۴ ، مستدرك الوسائل ۱۷/۳۲۲ ح ۲۱۴۷۴ ، منية المريد : ۱۵۰ ، بحار الانوار ۱/۳۲۶ ح ۱۷ .

2.كافى ۲/۲۲ ح ۱۰ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 78219
صفحه از 447
پرینت  ارسال به