317
روح و ريحان ج2

« پس ظاهر شود از صورت من بين بالهاى اقليمها كسى كه مانند ماه تابنده است بين ستاره ها ، يا آنكه حق از روى من ظاهر شود چنانكه ماه درخشنده و تابنده است » .
و غرض از اين فقرات « على عدد سنين الملاك » است كه هفده حرف ، و بر حسب عدد پانصد و بيست است ، و بنى عبّاس هم به همين عدد سلطنت كردند ، امّا سى و هفت نفر از ايشان سلطنت مستقلّه داشتند و پنج نفر ديگر استقلالى نيافتند .
و مراد از « فتنه غرّاء » هلاكوخان بود كه با قلاّده حمراء كه سيف قاطع است جمع كثير و جمّ غفيرى را كشت و دولت بنى عبّاس منقرض گرديد ، و ماده تاريخ آن كلمه « خون » شد ، يعنى : ششصد و پنجاه و شش .

در معنى «زوراء» كه اسم بغداد و موضعى در مدينه و كوهى در شهر رى است

و مراد از زوراء بغداد است ، و قرينه دجله و دجيل و فرات شاهد است و « زوراء » به فتح و مد موضعى است در مدينه منوّره كه بر بام وى برمى آمدند براى اعلام مردم پيش از خروج امام جماعت و جمعه تا مردم سعى نمايند و خطبه خواندن امام را بشنوند ، و اين نداء و اذان به امر عثمان بن عفّان شد در روز جمعه در سه وقت : يكى قبل از خروج وى ، و يكى بعد از بر منبر آمدن ، و يكى نشستن بعد از نزول از منبر .
و زوراء نيز اسم كوهى است در شهر رى ، گويا همان است كه نزديك چشمه على است ، و در آن جا هفتاد هزار ۱ نفر از فرزندان فلان كه صلاحيّت خلافت دارند به دست اولاد عجم كشته مى شوند ، و شايد در زمان و دولت حضرت قائم عليه السلامباشد .
و ابن ابى عقبه اين كوه و اين عدد از كشته گان را در شعرش گفته است :



وتنحر بالزوراء منهم لدى ضحىثمانون الفاً مثل ما تنحر البُدن۲

1.در مجمع البحرين ۲/۳۰۵ : هشتاد هزار .

2.شعر را طريحى در مجمع البحرين ۲/۳۰۵ ماده ( زور ) نقل كرده است . همچنين درباره زوراء و مواضع مختلفى كه بدين نام موسوم گشته اند رجوع كنيد به : معجم البلدان ۳/۱۵۶ ـ ۱۵۷ .


روح و ريحان ج2
316

ويتعاملون بالمكر والفُجور ، فتداولها بنو عباس اثنان واربعون ملكاً على عدد سنى 1 الملاّك .
ثمّ الفتنة الغرّاء والقلادة الحمراء فى عنقها ، فأتمّ الحق ثمّ اسفرّ من وجهى بين أجنحة الاقاليم كالقمر المضى ء بين الكواكب .
ألا وانّ لخروجى علامات عشرة : اولها تحريق الرايات فى اَزقة 2 الكوفة ، وتعطيل المساجد ، وانقطاع الحاج ، وخسف ، وقذف بخراسان ، وطلوع كواكب المدينة ، وافتراق النّجوم ، وهرج ومرج ، وقتل ، ونهب ، فتلك علامة عشرة ، ومن العلامة الى العلامة عجب ، فإذا تمّتِ العلامات قام قائمنا قائم الحق » 3 .
يعنى : « آگاه باشيد باطل را جولانى است و حق را هم زمانى ، آگاه باشيد كه من نزديك است از ميان شما بروم و كوچ كنم ، پس منتظر باشيد فتنه بنى اميّه و دولت كسرويّه را ، پس دولت بنى عباس با ترس كشته و پايمال مى شود و شهرى كه او را زوراء مى نامند بين دجله و شهر دجيل و نهر فرات بنا خواهد شد ، هر آن كس در آن ساكن شود ملعون است ، و از آن شهر طينت جبّارين و ظالمين بيرون مى آيد ، و در آن شهر قصرهايى بلند مى شود و پرده ها آويخته مى گردد ، و مردم معامله به مكر و فجور مى كنند ، و چهل و دو نفر از بنى عباس در آن پادشاهى نمايند به عدد اين حروف على عدد سنين الملاّك ، آن گاه فتنه غراء بيايد با قلاّده حمراء كه آن شمشير است به گردن او باشد و حق تمام شود ، يا آنكه صاحب قلاّده حمراء قيام به حق مى نمايد » .
و قائم الحق يا فاتم الحق در دو نسخه ديده شده است .

1.در چاپ سنگى : سنين .

2.أزِقَّة جمع زُقاق ـ به ضم ـ است ، مانند أغْرِبَة و غراب ، و زقاق راه را گويند . فى المجمع . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) . بنگريد : مجمع البحرين ۲/۲۸۰ ماده ( زقق ) .

3.مناقب آل ابى طالب ، ابن شهر آشوب ۲/۱۰۸ ، مدينة المعاجز ۲/۳۸۴ ، بحار الانوار ۳۶/۳۵۴ ح ۲۲۵ ، اين خطبه به لؤلؤيه مشهور و بين نقلهاى آن اختلافاتى مشهود است ، در كفاية الاثر : ۲۱۳ ـ ۲۱۴ نيز اين خطبه با دگرگونيهايى روايت شده چنانچه مرحوم مؤلف پس از اين بيان مى فرمايد .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 81047
صفحه از 447
پرینت  ارسال به