333
روح و ريحان ج2

اين خيال منصرف شوند نه آنكه ايشان را معبود دانند بلكه اين توجّه و توسّل را طريق عبادت و تقرّب به حضرت احديّت فرض كنند ، و مى شنوم جمعى از جاهلين كه معرفتى به مقام امام عليه السلام ندارند تمام ضمائر قرآنيّه را از غائب و حاضر و مخاطب مانند « قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ »۱ و « إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ »۲ و « وَهُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ »۳ بلكه هر اسمى از اسماء اللّه را راجع به امام كرده اند و گفته اند : خداوند مخاطب و مشار اليه نمى شود و حق تعالى مجهول الكنه من جميع الجهات است ، پس مرجع همه مظهر او است كه خداوند در اوصاف و اسماء و افعال تجلّى در او كرده است ، و آن ذات اللّه العليا ونفس اللّه القائمة ويده الباسطة وعينه الناظره و اذنه الواعية امام عليه السلاماست و اللّه و الرّحمن و الرّحيم و مخاطب به « إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ » او است ۴ .
امّا جواب آن است كه : اين عقيده شبيه است به عقيده نسطوريّه كه فرقه ثالثه از نصارى هستند ، و آنها مى گويند خداوند از عيسى بن مريم ظاهر شد و او را اختصاص به ذات خود داد و او را در ذات علياى خود خواند و امور كليّه دنيا و آخرت را به وى راجع فرمود .
و همچنين يوشعيّه كه فرقه اى از يهودند و گفته اند : خداوند تجلّى در يوشع بن [نون ]وصّى جناب موسى بن عمران كرد .
و همين طور شبيه اند به براهمه كه در حق براهم ۵ غلو كردند .
البته اين طريقه از جادّه صواب دور است ، و معنى غلّو همين است ، البته ائمه طاهرين

1.توحيد : ۱ .

2.فاتحه : ۵ .

3.انعام : ۷۳ .

4.مى گويند : هر نبى و هر ولى را مسلكى استچون سوى حق مى رود آخر يكى است ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .

5.نام وى در حاشيه كافى حلبى : ۶۵ بنقل از ملل و نحل شهرستانى « براهم » ضبط شده است . ( الملل والنحل ۲/۲۵۰ ـ ۲۵۵ ) ، در چاپ سنگى ناخواناست و « برهميا » نيز خوانده مى شود .


روح و ريحان ج2
332

ذى روحى لازم است و توجّه نمازگزار به امام عصر عليه السلام آن اقتداء او است در اداء فريضه براى عبادت پروردگار .
پس خداوند را تكبير مى گويد براى ولايت و محبّتى و اطاعتى كه به امام زمان خود دارد .

در طايفه متخيّله و عقايد فاسده كه از ايشان و بعضى از غلات معلوم است

اما طايفه متخيّله كه صورت مرشد و قطب و شيخ خودشان را حاضر مى نمايند ، و در تمام اذكار خفيّه و جليّه صورت وى را در الواح متخيّله نقش كنند ، و به عبادات مشغول شوند ، و ايشان را مانند انبياء و اولياء كه واسطه و رابطه بين عالم علوى و سفلى هستند فرض كنند ، و امثله كثيره آورند تماماً قياس و استحسان است .
كار پاكان را قياس از خود مگيرگر چه باشد در نوشتن شير شير
پس به مفاد عموم « من قصده توجّه بكم »۱ ضررى ندارد شخص عبادت كننده توسل به يكى از ائمه بجويد و آن را سبب از براى قبول عبادت خود داند ، و شايد حكمت آن مجملاً اينطور باشد : در ابتداء عبادات مانند نماز و غيره شخص مى خواهد معبود خود را در ذهن موجود كند و آن محال است ، و هر آنچه در ذهن تصور شود خداوند متعال جز آن است ، كما قال الباقر عليه السلام : « كلّما ميزتموه باوهامكم بأدَقِّ معانيه فهو مخلوقٌ [مصنوع] مِثلُكُم مردودٌ اليكم »۲
.
پس بر حسب حكمت ، مقرر داشتند يكى از ائمه اثنا عشر را منظور نظر بياورند و از

1.بخشى از زيارت جامعه كه در عيون اخبار الرضا عليه السلام۱/۳۰۸ و جز آن نقل شده است .

2.مشرق الشمسين : ۳۹۸ ، الرواشح السماوية : ۱۹ ، بحار الانوار ۶۶/۲۹۳ و ۱۱۰/۳۴ . مازندرانى در شرح اصول كافى ۱/۲۳ پس از نقل روايت ، اين شعر فارسى را از بعضى از عارفان ذكر كرده : هر چه پيش تو بيش از آن ره نيستغايت وهم تو است اللّه نيست

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93010
صفحه از 447
پرینت  ارسال به