در معراج جسمانى و اشعار خاقانى است
خوش گفت خاقانى :
گفتى كه سوار شد على الحالبر نفس شريف عقل فعّال
دين گفت كه دور باد يا ربچشم بد از اين سوار و مركب
احمد به چنين براق ميمونزِ اين دار الحَزَن آمد بيرون
ز اقليم حدوث برگرفتهراه ملكوت در گرفته
از وادى قدس سر كشيدهدر كعبه بى جهت رسيده
در گاه قدم به ديده ديدهلبيك به گوش سرّ شنيده
بشنود نود هزار اشارتلا احصى رانده در عبادت
ما اعظم شانك اى مطهّرما اكرم وجهك اى مظفّر
اى عشر عطاى تو به يك دمصد ساله خراج هر دو عالم
اندازه نعل تو است واللّه محراب مسبّحان درگاه
ادريس به درس چاكر توتاريخ شناس اختر تو
خاقانى از اين سراى تزويربگريز و ركاب مصطفى گير
گر زين سخنان سحر كردارحسّان عرب شدى خبردار
بانكش زندى زعالم پاكيا حسّان العجم فديناك
پس معراج جسد شريفش منتهاى عالم اجسام بود ، و عبارت آن مرحوم اين است : وسَرى بسيره الى اللّه من ظلمات عالم الأجسام والاجرام على مركبه الّذى سمّى بالبراق فى كمال السّرعة .
و در تمجيد براق عجب گفته اند :
براقى شتابنده مانند برقسنامش چو خورشيد در نور غرق
بريشم دمى بلكه لؤلؤ سُمىچو لؤلؤ رونده بر ابريشمى
باز هم گفته اند :
برق رفتار بر براق نشستتازيش زير و تازيانه به دست
هر چه را ديد زير كام كشيدشب لگد خورد و مه لگام كشيد
و در حديث است : « لو اذن اللّه تعالى [لَها] لجالت الدّنيا والآخرة بجرية واحدة ، وهو خير من الدّنيا بحذافيرها » 1 .
اما معراج روحانى آن جناب صلى الله عليه و آله منتهى مدارج عالم ارواح بوده است ، و از اين جهت است مركب جسمانى براق در اول صُقع و ثغر عالم روحانيات تخلف كرد و ايستاد ، پس بر فرق كه مركبى در خور آن عالم بوده موجود شد و به روى قرار گرفت و در عروج روحانى صفوات ارواح نوريّه را به نظر روحانى خويش ملاحظه فرمود ، و خرق حجب گرديد ، و ساكنين حضرت مقدّسه روحانيات از مرتبه جامعه كامله جناب اقدس نبوى صلى الله عليه و آله آگاهى يافتند ، و قبله و پيشواى خود را ديدند .
و عبارت آن فاضل متبحّر اين است : « وارتقى بروحه القدسيّة الى مدارج الارواح وَخَرَقَ