389
روح و ريحان ج2

و بدين بيت بايد ختم نمود :



خرد مومين قدم بر روى تفتهخدا مى داند و آنكس كه رفته

در معنى كلمه «حق» است

اما كلمه « حق » كه خبر حرف « انّ » است در كتاب و سنّت بسيار استعمال شده است كقوله تعالى : « حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ »۱ و « حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ »۲ و « آتُوا حَقَّهُ »۳« إِنَّ هذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ »۴ .
و اين كلمه بر حسب اختلاف موارد به معنى ثبوت و لزوم و وجوب و حفظ و مقابل باطل است ، و در اين گونه موارد همان معنى مقابل باطل و ثبوت ملحوظ مى شود چنانكه صاحب « مجمع البحرين » مى گويد در معنى « الْحَاقَّةُ * مَا الْحَاقَّةُ »۵ : اسمى از اسماء قيامت و ساعت است از آنكه حواقّ امور ثابته و حقايق وقايع حسابيّه آن ثواب و عقاب از وى متحقّق است ، پس مى گويند : معراج حقّ است يعنى : وقوعش حق است و صدق و يقين ، ثابت است چون ذات شريف خداوند سبحان كه اسم مباركش حق است كقوله : بحَقِّ ۶ اللّهِ لَأَفْعَلَنَّ كَذا .
پس در عقايد حقّه اصطلاح شده است كه مى گويند : حق است براى نبوّت و تحقق او در فقرات ادعيه و دعاى عديله اين عبارت در موردى كه محقِّق الوقوع و الوجود است بسيار استعمال شده ، و در وصاياى ائمه هدى عليهم السلامهم در فقراتى كه راجع به عقايد حقّه است نيز كثير الاستعمال بلكه غالباً از شدّت وضوح و تحقّق تعبير به كلمه حق كرده اند .

1.قصص : ۶۳ .

2.يونس : ۳۳ .

3.انعام : ۱۴۱ .

4.واقعه : ۹۵ .

5.حاقه : ۱ ـ ۲ .

6.در چاپ سنگى : يحق .


روح و ريحان ج2
388

تبادر همانا اجسام است ، و حضرات اهل حق گويند : از كلمه بعيده مبرهن است كه عروج حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله و سيرش به همان بدن نورانى و روح الهى معاً بوده است ؛ از آنكه اطلاق كلمه عبد به جسد خالى از روح و روح بدون جسد ننمايند ، پس استعمال اهل لسان خود اقوى برهان است كه سير اقدس نبوى صلى الله عليه و آله روحاً و جسداً معاً بوده است ، و از معراج روحانى تعبير به لفظ « ارتقى » كرد و آن اشاره به مقام تدلّى است و استعمال كلمه ارتقاء در عروج ارواح به ملأ اعلى از مدارج و مراقى نوريّه الطف و املح است چنانكه سير در جسمانيّات .
و از معراج عقلانى تعبير به لفظ « ترقّى » كرد ؛ از آنكه اشاره به عالم « أوْ أدْنى » است ، و باب تفعيل اشدّ تأكيداً مى باشد از باب افتعال ، چنانكه عقل از روح و روح از جسد اشرف است ، البته معراج عقلانى از معراج روحانى ، و معراج روحانى از معراج جسمانى افضل و اشرف است ، كذلك اسراء از ارتقاء و ارتقاء از ترقّى اولى و اقوى است ۱ .
و جامى در معراج بيان خوشى دارد :



گلى بردند زان دهليزه پستبه آن درگاه والا دست بر دست
قدم زنگ حدوث از جان او شستوجوب آلايش امكان او شست
بلى ، جمعى منكر معراج جسمانى شده اند از آنكه مُوجب خرق و التيام در افلاك و تعطيل حركات ليل و نهار و تأثير كواكب و نظرات انجم و بطلان امور عالم و تخريب معاش بنى نوع اولاد آدم و سائرين مى شود .
جواب از تمام آنها معجزه بودن معراج است ، و از معجزه هر كارى توان كرد .

1.گفت پيغمبر كه معراج مرانيست بر معراج يونس اجتبا آن من بر چرخ و آن او شعيبز انكه قرب حق برون است از حبيب قرب نى بالا و پستى رفتن استقرب حق از قيد هستى رستن است ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 78116
صفحه از 447
پرینت  ارسال به