ندارد كه در باب قضا و قدر و امور مكنونيّه مذكور شده باشد .
در معنى ديگر جبر و تفويض است
پس بناءً على ذلك ، ممكن است مراد اين باشد كه : در امور تكليفيّه و احكامى كه عباد به فعل و ترك آن مأمور شده اند موافق مصلحت كامله خداى تعالى جبر به عباد نكرده است و وا نگذاشته است به ايشان نيز ، بلكه آنچه از جناب مقدس ايزدى مقررّ شده امر ميان دو امر است و تعديل نموده به اينكه رسول فرستاد و احكام مقرّر فرمود ، ليكن جبر نكرد به اين معنى كه مجبور باشند عباد در نماز مثلاً كه بدون اختيار از ايشان ناشى شود ، بلكه امر فرمود كه به اختيار خود نماز را به فعل آوريم ، و تفويض نكرد كه در اصل متوجّه عباد نشود و ارسال رسل و انزال كتب و احكام مقرّر نفرمايد ، و جميع را به اختيار ما واگذارد .
اين است مختصرى در بيان اين حديث كه به خاطر رسيد ، واللّه اعلم بحقايق الآثار فى البين ، وحق القول بين القولين ۱ .
[ در معناى جبر و تفويض به بيان شيخ مفيد ]
مؤيد اين معنى بعد از آنكه صورت ترقيم يافته بود كه بنظر رسيد در تعليقات شيخنا الكامل الفاضل شيخ مفيد رحمه اللّه تعالى كه در باب اعتقادات ۲ و عقايد اين بابويه رحمه اللّه تعالى افاده نموده به اين عبارت :
فَصل
والتفويضُ هُو القَولُ بِرَفعِ الحَظرِ عَنِ الخَلقِ والاَفعالِ والاِباحَةِ لَهُم مَعَ ما شاؤُوا مِنَ الاَعمالِ ، وَهذا قَولُ الزَّنادقةِ واصحابِ الاِباحاتِ ، والواسِطَةُ بَينَ هذَين القَولَين انّ اللّهَ اَقْدَرَ الخَلقَ عَلى