43
روح و ريحان ج2

پس گفت حمران : اگر علوى و فاطمى باشد ؟ يعنى : از فرزندان علوى و فاطمه باشد ، حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : « هر چند آن شخص محمدى علوى فاطمى باشد » .
و از اين حديث و احاديث سابقه مثل آنچه در « اعتقادات » ۱ ابن بابويه رحمه اللّه گذشت كه : « فمن خالَفَكُم وجازَه فابرؤوا منه » مستفاد مى شود كه تا علوى به مرتبه انكار امامت در فسق نبوده باشد زنديق ، و منشأبرائت و تبرّى نمى شود اعمال و امور ديگر او ، و آنچه از آيه اصطفاء ۲ معلوم مى شود و حديثى نيز وارد شد كه « كُلُّهُم مَغْفُورٌ لَهُم »۳ دالّ است بر مغفرت جميع هر چند عارف به حقّ امام عليه السلامنباشند .
و ممكن است جمع بينهما به اينكه عدم معرفت حقّ امامت محمول شود بر عدم معرفت حقّ تعظيم و توقير و رعايت ايشان چنانچه سِمت ذكر يافت كه « كُلُّهُم مغفور » شامل معتقد امامت ائمه عليهم السلام نباشد ، و لفظ محمول شود بر اضافى نه حقيقى ، و تبرّى از آنها كه معتقد امامت نيستند لازم باشد .
و توجيهات ديگر در جمع بين الاخبار نيز گذشت ، فتذكر ، تمام شد .

در عرض دين ابراهيم بن زياد خارقى است

هفتم : ابراهيم زياد خارقى است ، و در بعضى از كتابها مخارقى است .
در كتاب مستطاب « امالى » ۴ ابن الشيخ مروى است از ابراهيم بن زياد خارقى كه گفت : وصف كردم از براى جعفر بن محمّد عليهماالسلام دين خود را و عرض كردم : اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلاّ اللّه وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله رَسُولُ اللّه وَاَنَّ عَليّاً امام عَدلٌ بَعْدَه ثُمّ الحَسَن ثُمّ الحُسَيْن ثُمّ

1.اعتقادات : ۱۱۲ .

2.آيه ۳۲ سوره فاطر : « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ » .

3.رجوع كنيد به : بحار الانوار ۲۳/۲۱۳ و ۹۹/۲۷۵ ، مستدرك السفينة ۵/۲۸۳ ، مجمع البيان ۸/۲۴۶ ، تفسير الصافى ۴/۲۳۹ .

4.امالى شيخ طوسى : ۲۲۲ ح ۳۸۴ ، بحار الانوار ۶۶/۳ ح ۳ ، بشارة المصطفى : ۱۷۴ .


روح و ريحان ج2
42

شيطان را خلق كرد ، امّا شيطان را شيطان نكرد ، و شخص بد را او خلق كرد اما بد را او نكرد .
حاصل كلام آنكه اين نحو توهّمات غير مرضيّه را به چندين وجه جواب مى توان گفت ، واللّه اعلم بالصّواب .
بعد از اين مراتب پس گفت حمران : شهادت مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده او و رسول او است ، فرستاد او را به هدايت كردن مردمان و به دين حق تا آنكه اظهار كند آن را و غلبه دهد بر جميع اديان ، اگر چه راضى نباشند و مكروه داشته باشند مشركان ، و شهادت مى دهم اين را كه بهشت حق است و آتش حق است ، و شهادت مى دهم اين را كه برانگيختن از قبر بعد از مرگ حق است ، و شهادت مى دهم كه على بن ابى طالب عليه السلامحجت خدا و امام است بر خلق خدا ، نمى توانند مردم كه جاهل باشند در حقّ او ، شهادت مى دهم كه حسن عليه السلام بعد از او حجت خدا و امام است ، و حسين عليه السلام بعد از او حجّت خدا و امام است ، پس على بن الحسين عليه السلام امام زين العابدين بعد از او امام است ، و محمد بن على الباقر عليه السلامبعد از او امام است ، و تو ـ اى سيّد من ! ـ حجّت خدا و امامى بر خلق خدا بعد از ايشان .
پس فرمود ابو عبداللّه عليه السلام : « التُرتُر حَمْران » يعنى : « طريقه مستقيمه طريقه حمران است » .
پس فرمود : « اى حمران بدست بگير و بكش مطمر را » يعنى : ريسمان مستقيم حق را ميان خود و ميان عالم اگر مخالف باشد با تو در دين ترك كن با او آشنائى را » .
و به معنى مجهول نيز مى توان معنى نمود ، يعنى كشيده است ريسمان چنينى در عالم هرگاه مخالف باشد كسى با تو در ايمان ترك او كن .
حمران مى گويد : گفتم : اى سيّد من ! چيست مطمر ؟ آن حضرت فرمود : « حبال است كه شما نام مى گذاريد آن را ريسمان بنائى ، پس كسى كه مخالفت كند در اين امر امامت با تو ـ يعنى : شيعه اثنا عشرى نباشد ـ پس او زنديق و رهزن دين است » .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 78167
صفحه از 447
پرینت  ارسال به