ثمّ يساق المتّقون الى الجنان وفداً وفداً والمجرمون الى النار ورداً ورداً » ، پس به اهل جنّات گويند : انتم خُلود خُلود ، و به اهل عقوبات خوانند : انتم أُبود أُبود ، پس تو را شفيعى شفاعت نكند و دوستى حمايت ننمايند ۱ .
پس حضرت امير مؤمنان عليه السلامفرمودند : « [وجدّ الأمر] ـ ويحك يا انسان ـ جدّاً جدّاً ، وقربوا للحسنات۲فرداً فرداً ،« وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً »۳يسألهم عمّا عملوا حرفاً حرفاً وردّ المجرمون الى الاعقاب ردّاً ردّاً ، وتراجعت الخلائق الى الحشر زحفاً زحفاً و جى ء بهم عراة الابدان خشّعاً ابصارهم ، امامهم الحساب ومن ورائهم جهنّم ، يسمعون زفيرها۴ويرون زئيرها ، فلم۵يجدوا ناصراً ولا ولياً يجيرهم من الذّل وهم يَعْدُون سراعاً الى موقف۶الحشر يساقون سوقاً« وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ »۷« كَطَىِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ »۸. . » إلى آخر الخطبة ۹ .
اشعار شيخ سعدى كه در مواعظ و نصايح گفته
پس براى تحسّر و تأسّف از كردار و رفتار زشت خويش و عقوبات آن روزگار و آن بازار سزاوار است اين چند بيت از شيخ نوشته شود ، و خوانندگان از خواندن آنها براى تذكّر و موعظه نفس غافل نباشند كه خوشتر ۱۰ از آن در غزليّات شيخ از نصايح و مواعظ نيافته ام .
خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيمديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم
بر لوح معاصى خط عذرى نكشيديمپهلوى كباير حسناتى ننوشتيم
ما كشته نفسيم بس آوخ كه برآيداز ما به قيامت كه چرا نفس نكشتيم
افسوس بر اين عمر گرانمايه كه بگذشتما از سر تقصير و خطا در نگذشتيم
دنيا كه در آن مرد خدا گل نسرشته استنامرد كه مائيم چرا دل بسرشتيم
ايشان چو ملخ در پس زانوى رياضتما مور ميان بسته دوان بر در و دشتيم
پيرى و جوانى چو شب و روز برآمدتا شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم
واماندگى اندر پس ديوار طبيعتحيف است و دريغا كه در صلح ببستيم
چُون مرغ در اين كنگره تا كى بتوان بوديك روز نگه كن كه در اين كنگره خشتيم
ما را عجب از پشت و پناهى بود آن روزكامروز كسى را نه پناهيم و نه پشتيم
گر خواجه شفاعت نكند روز قيامتشايد كه زمشّاطه نرنجيم كه زشتيم
باشد كه عنايت برسد ورنه مپنداربا اين عمل دوزخيان كاهل بهشتيم
سعدى ! مگر از خرمن اقبال بزرگانيك خوشه ببخشند كه ما تخم نكشتيم
مخفى نماناد : جهت اينكه اين چند چيز را حضرت عبدالعظيم عليه السلام از حقيقت معراج و قبر و سؤال نكيرين و وجود جنّت و نار و صراط و ميزان و وقوع قيامت و حشر خلايق عرضه داشت بواسطه اتفاق ائمه هدى عليهم صلوات اللّه و اجماع خواص و عوام در حجيّت يوم الميعاد و تعديل بين العباد با آنچه ضروريات يقينيّه و مقتضيات قطعيّه آن روز است ، و شبهه و خلافى در هيچ يك نيست ؛ از آنكه روز قيامت براى عدل و دادخواهى مقرّر و مقدّر شده است .
و آنچه ذكر فرمود از لوازم ثابته عدل است حتّى عروج حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله به معراج براى كشف استار و حقايق ملكوتيّه و توديع اسرار غيبيّه بود ، تا روز قيامت با اطمينان قلب و خواطر بدون خوف و وحشت تا از آنچه مشاهده مى فرمايد دامن شفاعت در مقام محمود بر كمر زند و هر آنچه ديده است و شنيده بگويد .
و سؤال نكيرين و عالم برزخ براى آن است كه از آنچه كرده اند متذكر شوند تا روز قيامت از نعمت و عقوبت هيچ يك تسامحى وارد نيايد ، و فعل عبث را نسبت به حكيم عليم ندهند ، و در هر نشأت بهره اى به مقتضاى آن برده باشند .
و وضع صراط و ميزان هم قطعى است به تفصيلى كه ذكر شد ، تا از جزئيّات و كليّات حالات خودشان از احوال و اقوال آگاه شوند ، و تا بدانند جنّت و نار جزاء كردارشان است كه حضرت كردگار براى ايشان برقرار فرمود .