57
روح و ريحان ج2

فقره : « وعرضت دينك على امامِ زَمانِكَ فَصَدّقك وَدَعا لَكَ » واضح گردد .

در شرح عرض دين حضرت ابوطالب بر حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله و اشعار او

مخفى نماناد : زمخشرى در كتاب « كشّاف » نقل كرده است : حضرت ابوطالب در وقتى كه دين خود را بر خاتم انبياء حضرت ختمى مآب عليه السلام عرضه داشت اين ابيات را بداهةً گفت ، مناسب با عرض دين حضرت عبدالعظيم دانستم ، اجمالى از آن را مى نويسم :



فَاصْدَعْ بِأمْرِكَ ما عَلَيْكَ غَضَاضَةٌوَابْشِرْ بِذاكَ وَقِرّ مِنْهُ عُيُونا
وَدَعَوْتَنى وَزَعَمْتَ أنَّكَ ناصِحٌوَلَقَدْ نَصَحْتَ وَكُنْتَ قَبْلُ أَمِينا
وَعَرَضْتَ ديناً لا مُحالَةَ إِنَّهُمِنْ خَيْرِ أَدْيانِ الْبَرِيَّةِ دينا۱
و حديث : « اَسْلَمَ اَبُو طالب بحساب الجُملَ ، وَعَنى بذلك إله واحد۲جواد۳» همان عرض دين او است در حين رحلت .
و مراد از عقد اَنامِل وَاصَابع كه در حديث است « عَقَدَ بيَدِه ثَلاثاً وَسِتّين » بستن خِنصر و بِنصِر ووُسطى است و رها كردن انگشت سبّابه و ابهام است به سوى قبله چنانكه در اين اوقات مرسوم است ، و عدد « الهٌ واحَدٌ جوادٌ » شصت و سه است ، و قيد « جَوادٌ » ظاهراً اشاره به عفو و صفح حق است .
و داعى بر حسب حساب عقود عرض مى كند و جهى ديگر كه مطابق با عدد اين كلمات ثلاثه است به نظر مى رسد يعنى : خنصر ده و بنصر بيست و وسطى سى عدد است كه تماماً شصت مى شود ، و انگشت سبّابه سه عدد بر حسب سه انمله و عقد تماماً شصت و سه عدد

1.احتجاج ۱/۳۴۳ ، مناقب ۱/۵۳ ، العمدة : ۴۱۱ ، سعد السعود : ۱۳۳ ، الطرائف : ۳۰۳ ، الغدير ۷/۳۳۴ از منابع مختلف .

2.در بعضى منابع : احد .

3.معانى الاخبار : ۲۸۶ ، شرح اصول كافى ۷/۱۸۴ ، بحار ۳۵/۷۸ ح ۱۷ .


روح و ريحان ج2
56

كتاب اصل صحيح بشود ، پس عرض دين براى رفع خلط و غِشّ است .
خوشا به حال آن عقايد حقّه اى كه با لوح مبين و كتاب متين تكوين الهى ـ يعنى : امام عليه السلام ـ معارضه و مقابله شود و مطابق و موافق آيد و بر وى تصديق نمايد و تثبيت بر آن كند همانا ثمره تكليف تحسين عقيده و تصحيح ما فى الضمير است كه نتيجه آن غفران گناهان و دخول به جنان است .

[ در مراتب روايات و فرق بين سماع و اسماع ]

و مرحوم مجلسى طاب ثراه در جلد اوّل « بحارالانوار » ۱ در باب صحّت احاديث واَعلا واَقوى واَصحّ مراتب و درجات آنها را ذكر فرموده اند ، از آن جمله اعلاى از اسماع راوى دانسته اند يعنى اينكه راوى است بدون واسطه از امام عليه السلام روايت و حديث را بشنود ، يا آنكه امام عليه السلام به راوى حديث كه از وى مروى است بدون واسطه بشنواند مخصوصاً .
بعبارة اخرى : فرق است بين سماع و اِسماع يعنى : شنيدن و شنوانيدن .
يا آنكه راوى حديث حديثى را به عينه در محضر امام عليه السلام بخواند و به امام بشنواند و امام عليه السلامتصديق كند او را ، و اين قسم شبيه است به عرض دين عارضين از آنچه مكلّفين اعتقاد دارند و بر آن مكلّف اند از عقايد يقينيّه و قواعد شرعيّه فرعيّه ، يعنى : مراد همان اسماع و عرض دين است مانند اسماع حديث از راوى بر امام .

در معنى «فثَبِّتْنى»

پس براى ايضاح مراد به اين نظير براى بعضى تنظير نمودم تا رفع شبهه بشود و معنى

1.بحار الانوار ۲/۱۶۵ ( جلد اول چاپ سنگى ) بدين عبارت : ولنذكر ما به يتحقق تحمل الرواية والطرق التى تجوز بها رواية الاخبار : اعلم أن لأخذ الحديث طرقاً اعلاها سماع الراوى لفظ الشيخ أو اسماع الراوى لفظه إياه بقراءة الحديث عليه ، سپس روايتى از كلينى را براى ترجيح سماع بر اسماع نقل كرده است .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 79725
صفحه از 447
پرینت  ارسال به