59
روح و ريحان ج2

در معنى «واحد» و «أَحَد» است و «أنَّ اللّه واحدٌ»

قوله : وانّى اَقُول : اِنَّ اللّهَ واحِدٌ بدان كه براى موحّدين از اهل ايمان و يقين در شرح اين كلام مبارك « وَإِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ »۱ اين حديث شريف كفايت است كه : حضرت ولايت مآب عليه السلام در جنگ جمل وقتى كه شمشير آتشبار بدست گرفته و قطرات خون از آن مى چكيد و سرها را مانند برگ درختان مى ريخت ، اعرابى به خدمت آن جناب شرفياب گرديد و از معنى واحد سؤال كرد . مردم جمع شدند و او را ملامت كردند و گفتند : آيا نمى بينى صفوف لشكر و حالت آن سرور را ؟ ! و مشاهده نمى كنى پريشانى و اغتشاش قلب امير مؤمنان عليه السلامرا ؟ ! پس آن حضرت عنان مركب را نگاهداشت فرمود : بگذاريد ـ واللّه ! ـ على را باز نداشته به اين جنگ و جدال و خون ريزى و قتال الاّ معنى اللّه واحدٌ ؛ بدان ـ اى برادر عرب ! ـ واحد به چهار معنى آمده است . دو معنى از آن بر خدا رواست و دو معنى ديگر روا نيست :
اول : آن است كه بگويى خدا واحد است يعنى يكى است و از باب اعداد اراده كنى وى را كه واحدِ عَدَدى لازم دارد ، ثانى را هم چنانكه نمى توان گفت : خدا اوّلِ دوّمين است به جهت آنكه اول ، دوّمى را لازم دارد ، ديگر نمى توان گفت واحد ۲ ؛ زيرا كه لازم دارد ثانى را .
دوم : آن است كه بگوئى خداوند واحد است يعنى : يكى از ناس است كه وحدت صِفتى قائل شويم چنانكه مى گويند فلان كس يكى از مردم است ، و اين معنى هم بر خدا اطلاق نمى شود و باعث اندراج در تحت نوع و جنس خواهد بود .
و آن دو معنى كه بر خداى تعالى رواست :
اوّل : آن است كه : بگوئى : خدا واحد است در ذات و صفات ، و يگانه است چنانكه

1.بقره : ۱۶۳ .

2.به اين معنى بر خداوند جائز نيست ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) .


روح و ريحان ج2
58

است ، و اين قسم از عقود در زمان حضرت ابوطالب عليه السلام معمول بود .
و بر اين حديث شريف شروح كثيره و رسائل مفصّله نوشته شده است براى اطّلاع خوانندگان مقتضى ديدم اشاره كردم .
خلاصه مراد از تثبيت در فقره « و ثبّت عليه » همان دوام و استقرار است با طمأنينه .
و در حديث است : ملكين ونكيرين بعد از اينكه در قبر از ميّت سؤال كردند و عقايد خود را بيان نمود آن دو ملك مى گويند : « ثَبَّتكَ اللّهُ فيما يُحِّبُ وَيَرضى »۱ . ما يحبّ و ترضى . ( حاشيه مؤلف رحمه الله ) . .
يعنى : خداوند تو را ثابت داشت در چيزى كه دوست مى داشت و راضى بود ، به لفظ ماضى مى گويند براى آنكه اشاره به دوام و ثبات است كه « اَصْلُهَا ثابِتُ وَفَرعُها فىِ السَّماءِ »۲ .
و در فقره دعا امام عليه السلام عرض مى كند : « صلِّ على محمدٍ وَآلِه وثَبِّتنى عَلى دينِك ودَينِ نَبِيك ولا تُزغ قلَبى بَعد اِذ هَدَيتَنى وَهَب لى مِن لَدُنكَ رَحمَةً اِنّكَ اَنتَ الوَّهّابُ »۳ .
و ايضاً مضمون اين بيان است كه امام عليه السلام فرمود : « وَأَزلِقنى بقُدرَتِكَ عَنِ الطَّريق الاَعْوَجِ وَخَلِّصْنى مِنَ السِّجنِ الكَربِ۴بِاقالَتِكَ »۵ .
غرض از بيان و شرح اثبات و تثبيت است تا بدانى از آنچه معتقدى در قبر مسؤول خواهى شد ، و به واسطه اظهار و اذعان آن از براى تو نجات و خلاص است .
پس چنانكه حضرت عبدالعظيم عرض دين خود را بر امام زمان عليه السلام نمود و بر آن ثابت بود و ماند و وفات يافت ، تو نيز هر وقت به زيارتش مشرف مى شوى همين مضامين را عرضه كن و آن بزرگوار را شاهد بخواه تا در تثبيت اين دين باقى بمانى .

1.تفسير صافى ۳/۸۶ ، مجمع البحرين ۱/۳۰۶ ماده ( ثبت ) .

2.ابراهيم : ۲۴ .

3.مصباح المتهجد : ۳۳ با اضافه اى ، و ص ۴۷ و ۱۴۲ و ۲۱۱ ، مفتاح الفلاح : ۳۴ .

4.در بحار : سجن الكرب ، و در حاشيه نسخه بدل آن « أشجن الكرب » منقول است .

5.بحار الانوار ۹۱/۱۱۵ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93737
صفحه از 447
پرینت  ارسال به