63
روح و ريحان ج2

در معنى «ليس كمثله شى ء»

اما معنى « شى ء » را گفته اند علماء اعلام : ما صَحَّ اَنْ يُعلَم و يُخبَر عَنهُ .
به عبارت ديگر : شى ء آن چيزى است كه موجود است ، و آن دو قسم است : حسّى و قَولى ، اما حِسّى مثل اجسام و ماديّات ، اما قولى آن چيزهائى است كه به لسان جارى مى شود و گفته مى شود چنانكه مى گويند من چيزى گفته ام .
پس اقوال را هم شى ء مى نامند ، كلام در آن است كه آيا خداوند را كه مشىّ ء الاشياء است مى توان شى ء گفت : يا نه ؟ بلى در حديث است : « شى ءٌ لا كالاشياء »۱ .
و از اين فقره شريفه معلوم مى شود كه خداوند مثل ساير معلومات نيست يعنى : به نحوى شى ء موجود باشد كه عقول و اوهام و افهام او را درك كند محال است بلكه شيئى است كه مشابه با اجسام حِسّيه و ماهيّات صرفه مُدركه و مُمكِنات مُستَحدَثه نيست . هيچ چيز از وى انتزاع نشد و از هيچ چيز هم بيرون نيامد از آنكه هر چيزى از چيزها مُحَدْث و مخلوق است و نبوده است و اصلى نداشته است مگر وجود مبارك حضرت احديّت كه هميشه بوده است .
پس معنى اين كلمه مباركه آن است كه هيچ چيز مثل خدا نيست .
و به معنى ديگر هيچ چيز مثل مثل خدا نيست ، وليكن مشهور است و صحيح كه كاف در كلمه « كَمثله » زائده است ۲ .
مرحوم آخوند در معنى « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ » فرموده است : كاف در كمثله شى ء اگر زائده

1.بحار الانوار ۳/۲۶۲ ح ۱۹ روايتى نقل كرده بدين مضمون : عن اليقطينى قال : قال لى ابو الحسن عليه السلام : ما تقول إذا قيل لك : أخبرنى عن اللّه عزوجل أشى ء هو أم لا شى ء هو ؟ قال : فقلت له : قد أثبت عزوجل نفسه شيئاً حيث يقول : « قُلْ أَىُّ شَىْ ءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللّه ُ شَهِيدٌ بَيْنِى وَبَيْنَكُمْ » فأقول : إنه شى ء لا كالاشياء ، إذ فى نفى التشبيه عنه ابطاله ونفيه . قال لى : صدقت وأصبت . سپس حضرت رضا عليه السلامبيانى دارند كه شايسته است مراجعه شود . نيز رجوع كنيد به : بحار ۳/۳۰۵ و ۴/۲۲۲ .

2.رسائل شريف مرتضى ۲/۶۹ ، شرح اصول كافى ۱۰/۲۵۸ ، التبيان ۹/۱۴۸ .


روح و ريحان ج2
62

است بر اثبات مراد و مدّعا به .
پس بعبارة اخرى مى گوئيم در ترجمه اين كلمه مباركه « اِنّ اللّه واحدٌ » : خداوند احد و يگانه است كه زبانها و عقلها بر يگانگى وى مُقرّ و معتقدند و يكتائى است كه هميشه بوده ، و كسى از وى انتزاع نشده يعنى : منشأ انتزاع نمى شود ، و ذات شريفش از تركيب ذهنى و خارجى منزّه است .
ويكى از مخلوقات نيست و تمام موجودات از اوست .
و معنى احد هم واحد است ، و همان معنى سابق كه در واحد ذكر شد در احد هم ذكر توان كرد ، والاَحَدُ هُو الفَردُ الّذى لَم يَزل وَحْده وَلَم يَكُن مَعَه آخرُ .
و در سوره توحيد خداوند مجيد « قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ »۱ فرمود ، نه قل هو اللّه واحد ، براى آنكه نفى عدد و اثنينيّت و كثرت كرده باشد ، و مناط هم همين است .
و علماء مى گويند كه : احَد در آيه مباركه نَكِره است كه بَدل براى مَعرفه واقع شده است كه اسم مبارك اللّه باشد . نظامى خوش گفت :



تعالى يكى بى مثل و مانندكه خوانندش خداوندان خداوند
برى از خويش و از پيوند و از كسصفاتش قل هو اللّه احد بس
زهر شمعى كه بينى روشنائىبه وحدانيّتش باشد گواهى۲
و اين بيت نيز از « منطق الطير » خاطر دارم بنويسم :



در يكى پوى و ز دو يكسو باشيك دل و يك قبله و يك رو باش
پس حضرت عبدالعظيم عليه السلام عنوان عقيده خودش را زمان اظهار دين بر نفى كثرت و اثبات وحدت قرار داد كه اصل اصيل در ايمان و ركن ركين همان است و اقرار به وى اوّلاً اَلزَم واَوجَب است ، بعد تاكيداً عرض كرد : قوله : « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ »۳ .

1.اخلاص : ۱ .

2.اين اشعار در آغاز خسرو و شيرين نظامى آمده است .

3.شورى : ۱۱ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 77884
صفحه از 447
پرینت  ارسال به