باشد بنا بر مشهور است ، و در آن اشكالى نيست و اگر زايده نباشد مبالغه در نفى مثليّت است از خداوند ، أىْ : ليس كَمِثلِ مِثلِ وجودهِ شى ءٌ فَكَيفَ لِمِثلِه ، اَو لَيسَ كَمِثلِهِ مِثل فَكَيفَ لِذاتِهِ وَالمُرادُ مِنَ المِثل الذّات كقولِهِ : « مِثلُك لا نَظيرَ لَهُ فى العالَم » .
در تك اين بحر بى پايان بسىغرقه گشتند [و] برون نامد كسى
خلاصه : اين كلمات شريفه اثبات وحدت و نفى كثرت مى كند يعنى : خدا يكى است كه مثل وى ما سواى وى نيست در همه عالم و نشأت حقيقتاً و مجازاً و حسّاً و اعتباراً ، ذهناً و خارجاً ، وَهْماً و عقلاً ، تصوّراً وخيالاً ، كقوله تعالى « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ » .
و اگر داعى در بسط و تفصيل و شرح و تطويل زياده از اين برآيد خارج از مراد مى شود .
در معنى «خارج عن الحّدين» و حديث مبارك
قوله : خارج عن الحدين « حد الابطال وحدّ التشبيه » . بدان كه صاحب « مجمع » ۱ فرموده است : والحد الحاجز بين الشيئين ومنه حدّ عرفات ، وهو المأزمين إلى أقصى الموقف .
پس از اين بيان معلوم مى شود حد كه جمع آن حدود است آن است كه بين دو چيز حاجب باشد كه از آن به غير آن تميز داده مى شود مثل آنكه براى هر مملكتى حدى معيّن و معلوم كرده اند كه از آن حدّ تخطّى ننمايند ، و امام عليه السلام فرموده است : « منْفى عَنهُ الاَقطارُ مُبَعَّدٌ عَنه الحُدودُ »۲ يعنى : به حدّى موصوف نمى شود تا از آن تميز داده شود .
اما مراد از حدّين كه ابطال و تشبيه است على ما هو المعلوم در زمانهاى گذشته جماعتى اراده كردند خداوند را تنزيه كنند از مشابهت مخلوقات ، پس افتادند در ابطال و تعطيل و صفاتى كه مخصوص حق بود نفى كردند ، و جماعت ديگر خواستند خدا را به