65
روح و ريحان ج2

صفات عليا و اسماء حسنى توصيف نمايند ، صفات زايده براى وى ثابت كردند و خدا را تشبيه با خلق كردند .
پس اغلب ناس را كه ملاحظه مى نمائى بين تعطيل و تشبيه اند « تعالى عمّا يقولون۱المُشبّهون والواصفُون » .
و دليل بر مراد حديث اوّل از باب توحيد « اصول كافى » ۲ است كه شخصى خدمت حضرت صادق عليه السلام نوشت ، سؤال كرد : قومى هستند در عراق خداوند را به صورت و شكل وصف مى كنند آنچه مذهب صحيح است در توحيد مرقوم داريد .
آن جناب در جواب نوشت : « [ سألتَ ] رَحِمَكَ اللّهُ عَنِ التّوحيدَ وَما ذَهب اِليهَ مِن قبلِك ، فَتَعالىَ اللّهُ الذّى لَيسَ كَمِثلِه شى ءٌ وَهُوَ السَّميعُ البَصير عمَّا يَصِفهُ الواصِفُون المُشبّهونَ اللّه بِخَلقِهِ المُفتَرون عَلَى اللّهِ ، فَاعْلَمْ ـ رَحِمَكَ اللّهُ! ـ اَنَّ المَذهَبَ الصّحيحَ فِى التَوحيدِ ما نَزَل بهِ القُرآنُ عَن صِفاتِ اللّهِ فَانْفِ عنِ اللّهِ البُطلانَ والتَشبيهَ فَلا نَفْىَ وَلا تَشْبيهَ ، هُوَ اللّهُ الثابِتُ الموجُودُ ، تعالى عَمّا وَصَفهُ الواصِفُون وَلا تُعَدّوا القُرآنَ فتَضِلُّوا۳بَعْدَ الْبَيَانِ »۴ .

در معنى « و انّه ليس بجسم »و فرق بين جسم و جسد

پس براى ردّ عقيده فاسده اهل تعطيل و ابطال اين آيه كريمه « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ »۵ را توان استشهاد كرد ، و براى نفى شبهه اهل تشبيه كه حقيقت تنزيه است نيز اين آيه كافى

1.از جنبه ادبى مناسبتر است كه گفته شود « يقول » يا « يقوله » . در روايت كافى ۱/۱۰۰ چنين آمده : « تعالى عما يصفه الواصفون المشبهون اللّه بخلقه المفترون على اللّه » ، و در نهج البلاغه : ۹۹ خطبه ۵۰ چنين مى خوانيم : « تعالى اللّه عما يقول المشبهون به والجاحدون له علوّاً كبيراً » .

2.كافى ۱/۱۰۰ ح ۱ .

3.در چاپ سنگى : فيضلوا .

4.نيز رجوع شود به : توحيد شيخ صدوق : ۱۰۲ ح ۱۵ ، شرح اصول كافى ۳/۱۹۷ .

5.شورى : ۱۱ .


روح و ريحان ج2
64

باشد بنا بر مشهور است ، و در آن اشكالى نيست و اگر زايده نباشد مبالغه در نفى مثليّت است از خداوند ، أىْ : ليس كَمِثلِ مِثلِ وجودهِ شى ءٌ فَكَيفَ لِمِثلِه ، اَو لَيسَ كَمِثلِهِ مِثل فَكَيفَ لِذاتِهِ وَالمُرادُ مِنَ المِثل الذّات كقولِهِ : « مِثلُك لا نَظيرَ لَهُ فى العالَم » .



در تك اين بحر بى پايان بسىغرقه گشتند [و] برون نامد كسى
خلاصه : اين كلمات شريفه اثبات وحدت و نفى كثرت مى كند يعنى : خدا يكى است كه مثل وى ما سواى وى نيست در همه عالم و نشأت حقيقتاً و مجازاً و حسّاً و اعتباراً ، ذهناً و خارجاً ، وَهْماً و عقلاً ، تصوّراً وخيالاً ، كقوله تعالى « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ » .
و اگر داعى در بسط و تفصيل و شرح و تطويل زياده از اين برآيد خارج از مراد مى شود .

در معنى «خارج عن الحّدين» و حديث مبارك

قوله : خارج عن الحدين « حد الابطال وحدّ التشبيه » . بدان كه صاحب « مجمع » ۱ فرموده است : والحد الحاجز بين الشيئين ومنه حدّ عرفات ، وهو المأزمين إلى أقصى الموقف .
پس از اين بيان معلوم مى شود حد كه جمع آن حدود است آن است كه بين دو چيز حاجب باشد كه از آن به غير آن تميز داده مى شود مثل آنكه براى هر مملكتى حدى معيّن و معلوم كرده اند كه از آن حدّ تخطّى ننمايند ، و امام عليه السلام فرموده است : « منْفى عَنهُ الاَقطارُ مُبَعَّدٌ عَنه الحُدودُ »۲ يعنى : به حدّى موصوف نمى شود تا از آن تميز داده شود .
اما مراد از حدّين كه ابطال و تشبيه است على ما هو المعلوم در زمانهاى گذشته جماعتى اراده كردند خداوند را تنزيه كنند از مشابهت مخلوقات ، پس افتادند در ابطال و تعطيل و صفاتى كه مخصوص حق بود نفى كردند ، و جماعت ديگر خواستند خدا را به

1.مجمع البحرين ۱/۴۷۲ .

2.كافى ۱/۱۱۲ باب حدوث الاسماء ح ۱ ، توحيد صدوق : ۱۹۱ ح ۳ .

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 93052
صفحه از 447
پرینت  ارسال به