و أيضاً فرموده اند در حديث ديگر : « أىُّ فُحشٍ اَوْ خِناءٍ اَعظَمُ مِن قَولِ مَن يَصِفُ خالِقَ الأشياءِ بجسمٍ أو صُورةٍ أو بخَلقِه اَو بتَحديدِ اَعضاءٍ ؟! تَعالَى اللّه عَن ذلِكَ عُلوّاً كبيراً »۱ .
بدان كه صاحب كتاب « مِلل ونِحَل » از هشام بن حَكَم مقالات سخيفه ذكر كرده و هشام بن سالم را هم با وى موافق دانسته است ، از آن جمله گفته است : خداوند هفت شبر است به شبر خودش و مكان وجهت خاصّه دارد ، و ابو عيسى ورّاق از هشام بن حكم نقل كرده است كه : خداوند چسبيده به عرش است ، و چيزى از عرش به جهت چسبيدن وى جدا نمى شود ، و خداوند جزء عالم است و علم خدا به اشياء بعد از ايجاد آنهاست .
بعضى از هشام بن حكم نقل كرده اند كه گفته است : خداوند به صورت انسان است : بالاى او مجوّف است ، و اسفل او مُصمّت ، و خداوند درخشنده است ، و حواسّ خمسه دارد : دست و پا و گوش و دهان دارد ، و موى سياه در سر او است كه نور سياهى است ، اما گوشت و خون در خداوند نيست ۲ .
البته تمام اين اقوال و آراء سخيفه متناقضه و مقالات منسوبه به هشامان محلّ تأمّل و نظر است ، و علماء رجال اخبارى كه در مدح ايشان ذكر فرموده اند بر خلاف آنهاست مگر اينكه تقيّه در تمام تأويلات و محامل چند بر آنها قرار دهيم ۳ ، والسّلام خير ختام .
در معنى « ولا صورة » و اخبار صحيحه ديگر
قوله : « ولا صورة » يعنى : خداوند صورت نيست ۴ .
1.توحيد شيخ صدوق : ۹۹ ح ۶ ، الفصول المهمة ۱/۱۸۷ ح ۵ ، بحار الانوار ۳/۳۰۳ ح ۳۷ . مرحوم مجلسى پس از نقل روايت مى فرمايد : الخناء : الفحش فى القول ، و يحتمل أن يكون الترديد من الراوى .
2.اين اقوال را مرحوم مجلسى در بحار ۳/۲۸۹ تماماً نقل كرده الاّ اينكه مطلب اخير را از هشام بن سالم نقل كرده اند نه هشام بن حكم .
3.به توضيحات مفيده اى كه مرحوم مجلسى در بحار ۳/۲۹۰ ذكر فرموده رجوع شود .
4.به بيانات مرحوم علامه مجلسى درباره صورت به بحار الانوار ۵۸/۲۲۴ ـ ۲۲۵ رجوع شود .