است و نبوّت به وى تمام شد كه تا روز قيامت بعد از وى پيغامبرى نخواهد آمد ، پس در اين مقام در اثبات نبوّت مطلقه و نبوّت خاصه كه عامّه مردمان را لغزش و توغّل است شرحى لازم مى شود .
بعد از اينكه ثابت شد براى عالم ، صانع و موجد و مؤثرى است كه متّصف به صفات جماليّه و جلاليّه است و يكى از آن صفات عدالت است و عدم جور ، و عمل لغو كه بى فايده باشد از وى نبايد صادر شود و غرض و فايده در ايجاد هم براى انتفاع خود نبوده است از آنكه احتياج ندارد و الاّ مانند سائرين است ، پس فائده ايجاد راجع به حال بندگان است و به آن مى رساند بندگان را به نعمت ابدى و عنايت سرمدى و دورى جستن از عقوبات و نقمات دائمه باقيه .
من نكردم خلق تا سودى كنم . . الى آخره .
در ابلاغ احكام است كه خارج از دو قسم نيست
پس راه وصول بدان مقام را به حكمت كامله و مصلحت شامله اتيان به تكاليف خاصه دانست كه مردم به عمل بياورند از اوامر و نواهى فعلاً و تركاً ، و معنى لطف همين است كه حضرت لطيف خبر داده .
حال تكاليفى كه خداوند بر مكلّفين فرموده است كه دواعى موصله به سعادت اخرويه اند به چه قسم بايد تحصيل كرد كه فى الواقع رضاء خداوندى در آن بوده باشد و ترك آنها موجب سخط و شقاوت ابدى نشود وبالوجدان هم مى دانم از اين دو قسم خارج نيست : يا آن است كه خداوند خود بر مكلّفين جلوه مى فرمايد و بدون واسطه و رابطه احكام و فرائض تكليفيّه را مى رساند و راه وصول به مقصود را مى نمايد يا آنكه كسى را از سلسله مخلوقات برمى انگيزاند و به توسط وى ارائه طريق مى فرمايد .
اما قسم اوّل به اتفاق آراء مذاهب و مِلل محال و ممتنع است از آنكه وجود مقدس حق و ذات منزّه اش اجلّ است از اين خيال كه بعد از شناسائى صفات و اسماء و افعال حقّه از