79
روح و ريحان ج2

و معاونت نمايد از مأكل و ملبس و مسكن خود از آنكه خود انسان بالانفراد تمام آن را نتواند بدون اعانت غير انجام دهد .
پس در اين معاونت و مشاركت كه بين اثنين است سُنّت خاصّه و قانون مُتقنى مى خواهد كه از فساد دور باشد ، و آن قانون ، مقنِّنى و مؤسِّسىِ وَمُعدِّلى لازم دارد كه آگاه و بصير باشد و غرض هم نداشته باشد الاّ تعديل و تسويه ، و اگر مر ايشان را به آراء خودشان گذارد البته براى جلب نفع و دفع ضرر ظلمها كنند و آنچه مقصود كلّى در بدو ايجاد بوده است باطل و عاطل شود .
و هر يك از اين بيانات موجزه اشاره به اخبار صحيحه است كه مستفاد از آثار ائمه اطهار است ، و اثبات نبوت مطلقه نزد عارف دقيق بصير در كمال سهولت است ، كلام در اثبات نبوّت خاصّه است كه وعده كرده ام .

در اينكه حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله در مكّه ظاهر گرديد و دعوى نبوت كرد و بر حسب ادّعاء خود معجزه آورد

مجملاً بدان : بعد از ثبوت نبوّت انبياء و بعثت ايشان بايد دانست كه آيا در مكه محترمه پيغمبرى محمد نام صلى الله عليه و آله پيدا شد يا نه ؟ و دعوى نبوت نمود يا نه ؟ و بر طبق دعواى خود آيا برهانى و بينّه اى اقامه كرد يا نه ؟ و اگر معجزه باهره و برهان قاطع آورد به چه نحو بوده است ؟
پس از تمهيد اين مقدّمه عرض مى كنم كه : عقيده شيعه اثناعشريّه و امّت مرحومه محقّه عموماً آن است كه محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب عليهم السلام بعد از مضىّ پنجاه و پنج روز از عام الفيل در روز دوشنبه هفدهم ربيع الأول در محلّ معروف به ارقاق المَولِد در مكّه معظّمه كه أمّ القُرى است از آمنه بنت وهب وقت صبح متولّد گرديد ، كما قيل :
فَمولدِ النبى عامُ الفيلبِمَكّة والحَرمِ الجَليل۱
و بعد از انقضاء چهل سال از سنّ مباركش هم دعوى رسالت كرد و در اين مدت هم نبىّ بود ولى مأموريت نداشت كه به سوى مردمان بيايد و شريعت الهيّه را بياورد ، و در اين مدت چهل سال هم در كنف حمايت و اتقان دين از ايشان ظاهر كرد تا القاء حجت از هر جهت نموده باشد و بر خدا بحثى نكنند ، پس هر كه قابل نيست هر گونه معجزات ساطعه لامعه از وى بروز و ظهور نكند ، يعنى : معجزه واقعه الهيّه از دست كاذب ظاهر نمى شود بلكه عقلاً ممنوع است اگر چه در نزد اشاعره ممكن است ، و معتزله مى گويند : ايجاد معجزه در دست دروغگو مقدور خداست به جهت آنكه قدرت حقّه عام است وليكن وقوعش از روى حكمت ممتنع است .
و بعضى رفته اند كه : خلق معجزه به دست كاذب غير مقدور است فى نفسه از آنكه معجزه بايد دليل صدق باشد نه كذب ، و دلالتش قطعيه است كه تخلّف از آن روا نيست والاّ كاذب صادق مى شود .

1.از ابيات ارجوزه سيد حسين بن شمس حسينى است بدين مطلع : قال ابو هاشم فى بيانهولفظه يخبر عن جنانه الحمد للّه على الايمانبالمصطفى والآل والقرآن رجوع كنيد به : الصراط المستقيم ۲/۲۱۵ ، الاربعين ، قمى شيرازى : ۳۳۶ .


روح و ريحان ج2
78

مرتبه قدم تنزّل كرده كسوت حدوث بر خود بپوشاند و يكى از آحاد مخلوقين به شمار آيد ، بلكه عجز بر وى لازم آيد اگر نتواند كسى را براى ارشاد عباد و تكميل نفوس بفرستد .
پس به حكومت عقل و نقل كسى را بايد برانگيزاند كه ذوجنبتين باشد يعنى : جنبه تجرّد و ملكوتى داشته باشد و جنبه تجسّد و بشرى ، از جهتى استفاضه كند و از جهتى افاضه نمايد ، از رضاء و سخط حق كما ينبغى آگاه باشد ، و حقوق موظّفه حق را به طريق كمال ، اخبار به مردمان كند ، و لابد است كه چنين كسى به جهت جنبه ملكوتى كه دارد لسانش صدق و قولش حق بوده باشد ، بلكه اعضاء و جوارحش مستوعب و مستغرق در احكام الهيّه شود ، و اگر اين قسم نباشد آن ثمره اى كه از ارسال و بعث وى خواسته اند مرفوع مى شود .
و لهذا از بدو ايجاد عالم خداوند عطوف رؤوف ، انبياء و رسل و حجج چند فرستاد و به مقتضاى هر عهد و زمان به ابناء آن زمان تا آنكه بدانند مكلّفند و فايده و ثمره اى هم بر تكليفات ايشان مترتب است ، و آن فايده راجع به ماهاست مانند رسيدن به رضاء حق و رستن از سخط حق يا از براى حفظ نظام و دماء نفوس و اموال بندگان كه هرج و مرج نشود و ظلم به يكديگر روا ندارند .
و اين فايده ثانيه هم راجع به مطلب اوّل است از آنكه نظم امور متفرّع بر تكليف است و اداء تكليف موجب خوشنودى و رضاء حضرت واجب الوجود است و همان موجب استنقاذ از مهالك است .
پس مى گوئيم : همه عباد قابل براى تلقّى احكام از ملك علاّم نبوده اند و شايسته به تبليغ و ابلاغ اوامر الهيّه بر انام نداشته اند مگر آن كسان را كه خداوند خواست و برانگيخت و حُلل اصطفا بر ايشان پوشانيد ، و آن شخص شريف نبى است كه وجوه خير و شر و نظام و قوام بقاء و دوام معايش خلايق به تدبير و تنسيق اوست .
به عبارت ديگر انسان چون مدنىّ بالطبع است لابد است در بقاء خود مشاركت بكند

  • نام منبع :
    روح و ريحان ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    حسيني اشكوري، سيد صادق
    تعداد جلد :
    5
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 77894
صفحه از 447
پرینت  ارسال به