حميده و افعال پسنديده از ايشان مانند نفوس قدوّسيّه انبياء ظاهر و آشكار گرديد .
و نظير اين بيان به جهتى در اطاعت حق مَثَل حديد محماة است كه گفته اند :
گويد آتش اين به آهن تو منممن تو وليكن تو توئى من منم
ذات ما باشد زيكديگر جدافعل ما فعلى است واحد بى دوتا
چونكه خود را در اطاعت سوختىآتش حبّم به دل افروختى۱
وليكن مباينت حقيقيه آهن با آتش معلوم است .
و صاحب « مقاصد » گفته است : ويُشاهَدُ مِثلُها مِن اَهلِ الرِيّاضَةِ والإخلاص يعنى مِثل مُعجِزاتِ الأنبياء .
پس هر آنكه از ساحت قدس غيب الغيوبى و از حضرت اقدس روح القدسى دور و مهجور است منشأ آثار و مظهر انوار حق نمى شود ، و در عنوان اين آيه كريمه است : « لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَيَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ »۲ .
خلاصه دامنه اين گفتگو بسيار طويل است ، غرض اصلى احقر به نحو اجمال و ايجاز ، ثبوت نبوّت حضرت ختمى مآب صلى الله عليه و آله بود خاصّةً نه به طريق عموم و اطلاق ؛ از آنكه براهين قاطعه ، اساطين و اساتيد حكماء در اين خصوص اقامه كرده اند ، و در نبوّت خاصّه شُروح و فصولى از ايشان در كُتُب كثيره منضبط است ، اين اقل هم بضاعة مزجاتى از معرفت و دانش اندك خود اهداء حضور موفور السّرور خوانندگان مى نمايد ، و استدعاى تأمّل و تعقّل در آن مى نمايد .