و اين مطلب واضح است كه اگر از كسى امر عجيبى و خارق عادتى در بلدى ظاهر شود به فاصله اندكى بر تمام ممالك و اهل آنها مى رسد . پس به اعتقاد اماميّه از زمان تولد حضرت رسول صلى الله عليه و آله تا زمان رسالتش چه قدر معجزات ساطعه ظاهر شد ، و همچنين از حضرت ابراهيم عليه السلامو حضرت موسى عليه السلام و حضرت عيسى عليه السلام .
خلاصه بعد از مضىّ ششصد سال از عروج و صُعود حضرت عيسى عليه السلام به عالم اعلى در مكّه معظمه نبى مكّى مدنى مبعوث شد براى آنكه تمام شرايع يهود و نصارى و مجوس در معرض انمحاء و انطماس بوده بلكه بر حسب واقع غالب ناس مشرك و بت پرست بودند ، خصوص در مكّه و اطراف آن مثل زمان بعث حضرت خليل عليه السلام كه بسيار مشابه به زمان آن بزرگوار است ، پس اهل آن زمان احتياجشان به نبى بيش از ازمنه ديگر بوده از آنكه زمان فترت رسل و تفرّق سبل و انحراف ملل و اختلاف دول ، و نائره ضلال مشتعل بود و مردمان به امور باطله مشتغل ، شغل اعراب عبادت اوثان ، و كار عجم تعظيم نيران ، و سعى اتراك تخريب بلاد ، و عمل تاجيك تعذيب حجاد ، و دأب هنود عبادت بقر ، و عادت ارمنيّه پرستش صنوبر و سجود شجر ، و سنّت اكراد تعظيم حجر ، يهود در جُحود ، و نصارى حيارى ، و ساير فرق در بوادى ضلال ، و جمهور امم در اوديه خيال حيران و سرگردان ؛ پس بر خداوند لازم بود ارسال نبى و بعث رسولى مانند محمد كه كسر اصنام و ابطال مذهب عَبَده كواكب و اجرام و اجسام نمايد ، و جز خدا نگويد ، و قدم جز در راه خدا نگذارد .
پس چنانكه انبياء اولوالعزم بدون آلايش با كمال فقر بر تمام خلق مبعوث شدند و بر همگى غالب گرديدند از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام ، آن جناب هم بدون پدر و مادرى با كمال پريشانى با كثرت اعداء و كُفّارِ خارج و داخل از خويش و بيگانه ، در مدت قليله بدون معين و معاون ، غلبه بر تمام ملوك و سلاطين روى زمين يافت ، و حال آنكه لشكرش محصور و معدود بود ، مع هذا مقاومت با آلاف و الوف جيوش دول و پادشاهان روى زمين داشت .